مفاهیم و واقعیات در مبحث " چپ رادیکال" و "چپ کارگری" در دانشگاه
آقای فواد شمس و امیری الیاسی با نوشتن مقالاتی، اعلام نمودند که چپ در دانشگاه کارگری نیست و آنها اغاز کننده یک تغییر ریل به چپ کارگری در دانشگاه هستند. به انتقادشان که نگاه میکنی، ایراد آنها بیشتر به کاربرد کلمه چپ رادیکال از طرف بستر اصلی چپ در دانشگاه است. بعد به این دو کلمه اطلاق اجتماعی خاصی دادند که با واقعیت موجودی آن یکی نیست و با حمله به این موجودیت فرضی، کلمه چپ کارگری را در مقابل آن قرار دادند و با به عاریه گرفتن جملاتی از اینجا و آنجا شروع به تعریف چپ کارگری در مقابل چپ رادیکال نمودند. اگر دعوا بر سر کاربرد صحیح مفهومی برای تعریف پدیده جنبش سوسیالیستی در جامعه و دانشگاه باشد، هر سوسیالیستی میتواند نشان دهد که نه کلمه چپ رادیکال مفهوم صحیحی برای بیان جنبش سوسیالیستی در جامعه و دانشگاه است و نه کلمه چپ کارگری. اما یک مارکسیست باید خاصیتش این باشد که در ورای کلمات و مفاهیم بتواند واقعیت را ببیند. بخصوص در شرائط ایران، من از هر انسان ازادیخواه و سوسیالیستی میپذیرم که برای پیشبرد کارش در فعالیت علنی، آن زبانی را به کار ببرد که ممکن است. اگر فعال سوسیالیستی در ایران نام حرکت و فعالیت خود برای سوسیالیسم و نجات جامعه از استثمار و نابرابری را بگذارد "گل رز" و یا "گل میخک" اما به نام " گل رز" آن کاری را انجام دهند که مارکسیسم و سوسیالیسم از او طلب میکند، نه تنها مشکلی نباید باشد، بلکه بسیار هم عالی است. نقد مفاهیم، اگر نقد واقعیتی را در پشت مفاهیم در بر نداشته باشد یک بازی روشنفکرانه بی ارزش است. نقد چپ رادیکال از طرف "چپ کارگری" چنین است. آنقدر این بازی سبک است که میتوان با دو کلمه نشان داد که این ادعا واقعی و اصیل نیست.
چپ رادیکال را باید در ورای نام آن دید و به آن پرداخت. در ورای نام آنچه امروز چپ رادیکال نامیده میشود، بستر اصلی چپ و سوسیالیسم در دانشگاه است. جنبشی نسبتا وسیع است. هر دانشجوی چپی خود را منتسب به چپ رادیکال میداند. این حرکت سازمان و برنامه و اساسنامه ندارد. شکی نیست که در درون چپ رادیکال، سازمان و تشکل وجود دارد و محافل گوناگون حتی با برداشتها و خط مشی های مختلف وجود دارند. برداشتهای فکری و سیاسی که در کاتگوری چپ رادیکال جای میگیرد یکی نیست و حتی گاها بسیار متضاد با یکدیگراست. اما هر کسی میتواند، حتی با نگاهی از دور، پیدایش یک جریان سوسیالیستی متمایز مارکسیستی را که تفاوت آن با جریانات سنتی پوپولیستی قدیمی، سوسیالیسم ملیگرا و استقلال طلب که بستر اصلی چپ جهان سومی و روشنفکری و بستر اصلی چپ در ایران را تشکیل میداد را به عینه ببیند و مشاهده کند که ماهیت این چپ رادیکال چیست. جنبش سوسیالیستی در دانشگاه که با نام چپ رادیکال تعریف میشود، دارای ویژگی های سیاسی و فکری است که آن را از همه سوسیالیستهای پوپولیستی و ملی تاکنونی متمایز کرده است. صحبت بر سر این نیست که مفهوم چپ رادیکال، مفهومی صحیح و منطبق بر ماهیت این چپ و حرکت سوسیالیستی است که امروز در جنبش دانشجوئی جریان دارد، بلکه بحث بر سر بر سر ماهیت و واقعیت وجودی حرکتی است که چپ رادیکال نامیده میشود است. اگر کسی به توضیح این میپرداخت که نام و مفهوم چپ رادیکال با ماهیت حرکت سوسیالیستی جاری در دانشگاه جور نیست و تناقض دارد، با نادیده گرفتن و خط زدن شرائط اختناق سیاسی در ایران، میشد با انتقادش موافق بود. به هر حال برای یک مارکسیست و فکر میکنم برای هر انسان ماتریالیستی نام و مفهوم یک پدیده در مقابل ماهیت آن پدیده یک مسئله فرعی است. به نظر من حتی استفاده تنها کلمه چپ و یا سوسیالیسم هم برای بیان این حرکتی که امروز در دانشگاه جریان دارد کافی است. اگر محقق و تاریخ نگاری میخواهد، این حرکت را تحلیل و موشکافی کند و تاریخ آن را بنویسد، میتواند تعریف دقیق تری برای آن انتخاب کند و در کنار چپ رادیکال آن را به کار ببرد. اما برای فعال سیاسی و اجتماعی این امر فرعی است.
جریان سوسیالیستی کارگری در دانشگاه که در سالهای اخیر سر بر آورد و در 16 اذر امسال خود را به تمام جامعه نشان داد، جریانی خودآگاه و اجتماعی است. این جریان هیچ نشانی از جریان سوسیالیسم ملی و جهان سومی بر خود ندارد. این جریانی نیست که با پرچم پیشرفت صنعت، استقلال ایران، مدرنیزاسیون ایران، منافع ملی و ....آن به میدان آمده است. هدفش محدود به سکولاریسم، مدرنیسم و ازادی بیان و.. نیست. بر عکس، این جریان با تبلیغ جامعه برابر کمونیستی، با شعار آزادی، برابری، با ترویج سوسیالیسم و با عکس و کتاب مارکس و لنین به میدان آمده است. با جسارتی بی اندازه که فقط از انسانهایی ساخته است که به اهداف خود و به عمل خود اطمینان خاطر دارند، توانسته اند در طول این چند سال سوسیالیسم را در دانشگاه و باطبع آن در خارج دانشگاه گسترش دهند. نه تنها این، بلکه این سوسیالیسم توانسته است در رهبری حرکتهای دانشجوئی قرار گیرد و نشان داد صلاحیت رهبری توده ای را هم دارد.
این جریان سوسیالیستی وزن کارگر و سوسیالیسم را در دانشگاه و جامعه بالا برد. دامن زدن به مباحث سوسیالیستی، تحلیل مارکسیستی در باره اوضاع سیاسی، حمله به ملیون، لیبرلها، قومگراها و دیگر جریانات ارتجاعی را به طور دائم و به طرز ماهرانه ای انجام داده و میدهد. این سوسیالیسم که خود را چپ رادیکال مینامد، دانشگاه را به زیر نفوذ خود در آورد و به بستر اصلی چپ تبدیل شده است. این سوسیالیسم چنان عمل کرد که کمتر دانشجوی فعالی پیدا میشود که زبان چپ بکار ببرد، اما از فرهنگ و زبان مهجور چپ سنتی و میهن پرست و ملی گرا گذشته استفاده کند.
صحبت از پشتیبانی از کارگر و جنبش کارگری زدن نزد این جریان حرفی سبکسرانه است. این جریان خود جریان سوسیالیستی کارگری است. گسترش این سوسیالیسم در میان دانشجویان، جوانان، پناهندگان، مردم زحمتکش در روستا و.... و سازماندهی آنها نیازی به قورت دادن دوباره قرص کارگر ندارد. تبلیغ و سازماندهی برای حکومت کارگری و برقراری جامعه برابر کمونیستی از اجزا وجودی این سوسیالیسم و کار همیشگی آن است. اگر چنین سوسیالیسمی به دلائلی نام " جنبش گل رز" و یا " جنبش بنفشه" بر خود مینهاد، انسانی که مفتون کلمات نباشد و خود را با بازی با کلمات فریب ندهد، راحت میفهد که "جنبش گل رز" یا چپ رادیکال همان جنبش سوسیالیستی کارگر در دانشگاه است. این جنبش یک سرش دانشگاست و سر دیگر آن در میان کارگران مراکز مختلف و کلا در جامعه. جنبش سوسیالیستی کارگری حرکت وسیعی در جامعه است که در دانشگاه با نام " چپ رادیکال" شناخته شده است. با پوشیدن لباس کارگر، نمیتوان در مقابل این حرکت موضع گرفت. بدتر از آن نمیتوان از موضع کارگر خواهی منتقد کسانی شد که دارند لنین، مارکس و سوسیالیسم آنها را اشاعه میدهند و خود به نام کارگر و "چپ کارگری" مشغول تبلیغ نویسندگان ملی و عقب مانده و جهان سومی شد و با اطلاق نویسنده طبقه کارگر به آنها دست به اشاعه عقب مانده ترین نوع ملی گرائی زد که یک قلم آن حمایت چنین نویسندگان و جریانات فکریشان از همین حکومت اسلامی و جنگ و سرکوب آن بوده است. چپ رادیکال از پیوستن هر دانشجوئی به خود استقبال میکند و از این واهمه ندارد که دانشجوئی که در سال اول دانشگاه جریانات ضد سوسیالیستی و ارتجاعی را به دلیل اتوریته آنها در جامعه انتخاب کرده است، در سال دوم و سوم به چپ رادیکال ملحق شود و یا دانشجوئی که دیروز عضو و فعال انجمن اسلامی و دو خردادی و تحکیم وحدتی بود، امروز چپ و چپ رادیکال را انتخاب کند. چپ رادیکال برای تغییر فضای فکری و سیاسی کل دانشگاه کار میکند. تاسف آور است که کسی فکر کند دانشجوی عضو انجمن اسلامی که نمایشنامه "کنکور وقت ظهور" را در نشریه انجمن اسلامی دانشگاه نوشت، نمیتواند و شاید هم در متد برخی ها نباید سوسیالیسم را انتخاب کند و نویسندگانی مانند علی اشرف درویشیان که فواد شمس مشغول تبلیغ اوست، خود نویسندگان طبقه کارگرند. نویسندگانی که جز اشاعه فرهنگ عقب مانده خودی و استقلال طلبی و ...کاری صورت ندادند. دانشجوی سوسیالیست باید تلاش کند تا "کنکور وقت ظهور" نویسان سوسیالیست شوند.
تاسف بار است که یک فعال مارکسیست، یک فعال سوسیالیست هر بار که میخواهد در میان جوانان، دانشجویان، زنان و....کار و فعالیت و سازماندهی کند، سوسیالیسم و مارکسیسم و انقلاب کارگری را اشاعه دهد، در رهبری مبارزات آنها قرار گیرد، مطالبات و خواستهای صنفی و سیاسی آنها را به درست طرح و پیش ببرد و برای آن سازمان و اتحادیه و کانون و.. درست کند، یادش بیافتد که آها کارگر کجاست؟ بالماسکه لباس کارگری بپوشد و " چپ کارگری" شود. این همان روی دیگر سوسیالیسم ملی گرا و جهان سومی است که کارگر را صنفی میبیند که در کارخانه محبوس است. نمیتواند ببیند که جنبش سوسیالیستی کارگر مانند جنبش ناسیونالیستی و یا لیبرال میتواند در جامعه فعل و انفعال داشته باشد و مهر خود را بر حرکتهای اجتماعی بزند. میتواند رهبر مبارزات در دانشگاه، در حرکت برای رفع ستم ملی، در مبارزه برای رفع ستم جنسی و .... شود. میتواند و باید در همه جا هسته ها و تشکیلات سوسیالیستی دایر کند و انها را در راس مبارزات بالفعل قرار دهد.
دانشجوی فعال سوسیالیستی که مارکس و لنین را در دانشگاه اشاعه میدهد، انقلاب کارگری، برقراری آزادی و برابری و جامعه آزاد کمونیستی را تبلیغ میکند. با پرچم چپ و سوسیالیسم در راس اعتراضات دانشجوی میایستد، فعالانه و بی با کانه در دفاع از سندیکای شرکت واحد شرکت میکند، برگزاری روز کارگر و 8 مارس را به یک سنت در دانشگاه تبدیل کرده است، 16 آذر را به سکوی پیشروی چپ و سوسیالیسم در جامعه تبدیل کرده است، دانشجویانی که در مقابل تحرکات قومگرایی، تحرک وحدت خواهی آزادیخواهی و انسانیت را افراشتند، نیازی به پوشیدن بالماسکه لباس کارگر ندارند. کسانی نیاز به این دارند که لباس کارگر را بالماسکه بپوشند که هدفشان با هدف امروز و فردای طبقه کارگر منطبق نیست.
دانشجویان سوسیالیستی مانند فواد شمس و کیوان امیری الیاسی باید به جای مشغول ساختن خود در جنگ مفاهیم، به جنگ واقعیتها بپردازند. تلاش کنند تا بستر اصلی چپ در دانشگاه هر چه بیشتر مارکسیستی و سوسیالیستی شود. به تلاش خود و رفقای خود در عرصه های مختلف مبارزه فکری و اجتماعی ارج بگذارند. به جای متوسل شدن به نویسندگان ملی گرا و مذهب زده، به خود و دانشجویان سوسیالستی ارج بگذارند که در طول چند سال اخیر دانشگاه را عرصه تاخت و تاز سوسیالیستی قرار دادند.
کارگر و سوسیالیسم با پوشیدن لباس کارگر در دانشگاه قوی نمیشود، بلکه با برپائی یک جنبش قوی سوسیالیستی و چپ در دانشگاه تقویت میشود.
چپ رادیکال را باید در ورای نام آن دید و به آن پرداخت. در ورای نام آنچه امروز چپ رادیکال نامیده میشود، بستر اصلی چپ و سوسیالیسم در دانشگاه است. جنبشی نسبتا وسیع است. هر دانشجوی چپی خود را منتسب به چپ رادیکال میداند. این حرکت سازمان و برنامه و اساسنامه ندارد. شکی نیست که در درون چپ رادیکال، سازمان و تشکل وجود دارد و محافل گوناگون حتی با برداشتها و خط مشی های مختلف وجود دارند. برداشتهای فکری و سیاسی که در کاتگوری چپ رادیکال جای میگیرد یکی نیست و حتی گاها بسیار متضاد با یکدیگراست. اما هر کسی میتواند، حتی با نگاهی از دور، پیدایش یک جریان سوسیالیستی متمایز مارکسیستی را که تفاوت آن با جریانات سنتی پوپولیستی قدیمی، سوسیالیسم ملیگرا و استقلال طلب که بستر اصلی چپ جهان سومی و روشنفکری و بستر اصلی چپ در ایران را تشکیل میداد را به عینه ببیند و مشاهده کند که ماهیت این چپ رادیکال چیست. جنبش سوسیالیستی در دانشگاه که با نام چپ رادیکال تعریف میشود، دارای ویژگی های سیاسی و فکری است که آن را از همه سوسیالیستهای پوپولیستی و ملی تاکنونی متمایز کرده است. صحبت بر سر این نیست که مفهوم چپ رادیکال، مفهومی صحیح و منطبق بر ماهیت این چپ و حرکت سوسیالیستی است که امروز در جنبش دانشجوئی جریان دارد، بلکه بحث بر سر بر سر ماهیت و واقعیت وجودی حرکتی است که چپ رادیکال نامیده میشود است. اگر کسی به توضیح این میپرداخت که نام و مفهوم چپ رادیکال با ماهیت حرکت سوسیالیستی جاری در دانشگاه جور نیست و تناقض دارد، با نادیده گرفتن و خط زدن شرائط اختناق سیاسی در ایران، میشد با انتقادش موافق بود. به هر حال برای یک مارکسیست و فکر میکنم برای هر انسان ماتریالیستی نام و مفهوم یک پدیده در مقابل ماهیت آن پدیده یک مسئله فرعی است. به نظر من حتی استفاده تنها کلمه چپ و یا سوسیالیسم هم برای بیان این حرکتی که امروز در دانشگاه جریان دارد کافی است. اگر محقق و تاریخ نگاری میخواهد، این حرکت را تحلیل و موشکافی کند و تاریخ آن را بنویسد، میتواند تعریف دقیق تری برای آن انتخاب کند و در کنار چپ رادیکال آن را به کار ببرد. اما برای فعال سیاسی و اجتماعی این امر فرعی است.
جریان سوسیالیستی کارگری در دانشگاه که در سالهای اخیر سر بر آورد و در 16 اذر امسال خود را به تمام جامعه نشان داد، جریانی خودآگاه و اجتماعی است. این جریان هیچ نشانی از جریان سوسیالیسم ملی و جهان سومی بر خود ندارد. این جریانی نیست که با پرچم پیشرفت صنعت، استقلال ایران، مدرنیزاسیون ایران، منافع ملی و ....آن به میدان آمده است. هدفش محدود به سکولاریسم، مدرنیسم و ازادی بیان و.. نیست. بر عکس، این جریان با تبلیغ جامعه برابر کمونیستی، با شعار آزادی، برابری، با ترویج سوسیالیسم و با عکس و کتاب مارکس و لنین به میدان آمده است. با جسارتی بی اندازه که فقط از انسانهایی ساخته است که به اهداف خود و به عمل خود اطمینان خاطر دارند، توانسته اند در طول این چند سال سوسیالیسم را در دانشگاه و باطبع آن در خارج دانشگاه گسترش دهند. نه تنها این، بلکه این سوسیالیسم توانسته است در رهبری حرکتهای دانشجوئی قرار گیرد و نشان داد صلاحیت رهبری توده ای را هم دارد.
این جریان سوسیالیستی وزن کارگر و سوسیالیسم را در دانشگاه و جامعه بالا برد. دامن زدن به مباحث سوسیالیستی، تحلیل مارکسیستی در باره اوضاع سیاسی، حمله به ملیون، لیبرلها، قومگراها و دیگر جریانات ارتجاعی را به طور دائم و به طرز ماهرانه ای انجام داده و میدهد. این سوسیالیسم که خود را چپ رادیکال مینامد، دانشگاه را به زیر نفوذ خود در آورد و به بستر اصلی چپ تبدیل شده است. این سوسیالیسم چنان عمل کرد که کمتر دانشجوی فعالی پیدا میشود که زبان چپ بکار ببرد، اما از فرهنگ و زبان مهجور چپ سنتی و میهن پرست و ملی گرا گذشته استفاده کند.
صحبت از پشتیبانی از کارگر و جنبش کارگری زدن نزد این جریان حرفی سبکسرانه است. این جریان خود جریان سوسیالیستی کارگری است. گسترش این سوسیالیسم در میان دانشجویان، جوانان، پناهندگان، مردم زحمتکش در روستا و.... و سازماندهی آنها نیازی به قورت دادن دوباره قرص کارگر ندارد. تبلیغ و سازماندهی برای حکومت کارگری و برقراری جامعه برابر کمونیستی از اجزا وجودی این سوسیالیسم و کار همیشگی آن است. اگر چنین سوسیالیسمی به دلائلی نام " جنبش گل رز" و یا " جنبش بنفشه" بر خود مینهاد، انسانی که مفتون کلمات نباشد و خود را با بازی با کلمات فریب ندهد، راحت میفهد که "جنبش گل رز" یا چپ رادیکال همان جنبش سوسیالیستی کارگر در دانشگاه است. این جنبش یک سرش دانشگاست و سر دیگر آن در میان کارگران مراکز مختلف و کلا در جامعه. جنبش سوسیالیستی کارگری حرکت وسیعی در جامعه است که در دانشگاه با نام " چپ رادیکال" شناخته شده است. با پوشیدن لباس کارگر، نمیتوان در مقابل این حرکت موضع گرفت. بدتر از آن نمیتوان از موضع کارگر خواهی منتقد کسانی شد که دارند لنین، مارکس و سوسیالیسم آنها را اشاعه میدهند و خود به نام کارگر و "چپ کارگری" مشغول تبلیغ نویسندگان ملی و عقب مانده و جهان سومی شد و با اطلاق نویسنده طبقه کارگر به آنها دست به اشاعه عقب مانده ترین نوع ملی گرائی زد که یک قلم آن حمایت چنین نویسندگان و جریانات فکریشان از همین حکومت اسلامی و جنگ و سرکوب آن بوده است. چپ رادیکال از پیوستن هر دانشجوئی به خود استقبال میکند و از این واهمه ندارد که دانشجوئی که در سال اول دانشگاه جریانات ضد سوسیالیستی و ارتجاعی را به دلیل اتوریته آنها در جامعه انتخاب کرده است، در سال دوم و سوم به چپ رادیکال ملحق شود و یا دانشجوئی که دیروز عضو و فعال انجمن اسلامی و دو خردادی و تحکیم وحدتی بود، امروز چپ و چپ رادیکال را انتخاب کند. چپ رادیکال برای تغییر فضای فکری و سیاسی کل دانشگاه کار میکند. تاسف آور است که کسی فکر کند دانشجوی عضو انجمن اسلامی که نمایشنامه "کنکور وقت ظهور" را در نشریه انجمن اسلامی دانشگاه نوشت، نمیتواند و شاید هم در متد برخی ها نباید سوسیالیسم را انتخاب کند و نویسندگانی مانند علی اشرف درویشیان که فواد شمس مشغول تبلیغ اوست، خود نویسندگان طبقه کارگرند. نویسندگانی که جز اشاعه فرهنگ عقب مانده خودی و استقلال طلبی و ...کاری صورت ندادند. دانشجوی سوسیالیست باید تلاش کند تا "کنکور وقت ظهور" نویسان سوسیالیست شوند.
تاسف بار است که یک فعال مارکسیست، یک فعال سوسیالیست هر بار که میخواهد در میان جوانان، دانشجویان، زنان و....کار و فعالیت و سازماندهی کند، سوسیالیسم و مارکسیسم و انقلاب کارگری را اشاعه دهد، در رهبری مبارزات آنها قرار گیرد، مطالبات و خواستهای صنفی و سیاسی آنها را به درست طرح و پیش ببرد و برای آن سازمان و اتحادیه و کانون و.. درست کند، یادش بیافتد که آها کارگر کجاست؟ بالماسکه لباس کارگری بپوشد و " چپ کارگری" شود. این همان روی دیگر سوسیالیسم ملی گرا و جهان سومی است که کارگر را صنفی میبیند که در کارخانه محبوس است. نمیتواند ببیند که جنبش سوسیالیستی کارگر مانند جنبش ناسیونالیستی و یا لیبرال میتواند در جامعه فعل و انفعال داشته باشد و مهر خود را بر حرکتهای اجتماعی بزند. میتواند رهبر مبارزات در دانشگاه، در حرکت برای رفع ستم ملی، در مبارزه برای رفع ستم جنسی و .... شود. میتواند و باید در همه جا هسته ها و تشکیلات سوسیالیستی دایر کند و انها را در راس مبارزات بالفعل قرار دهد.
دانشجوی فعال سوسیالیستی که مارکس و لنین را در دانشگاه اشاعه میدهد، انقلاب کارگری، برقراری آزادی و برابری و جامعه آزاد کمونیستی را تبلیغ میکند. با پرچم چپ و سوسیالیسم در راس اعتراضات دانشجوی میایستد، فعالانه و بی با کانه در دفاع از سندیکای شرکت واحد شرکت میکند، برگزاری روز کارگر و 8 مارس را به یک سنت در دانشگاه تبدیل کرده است، 16 آذر را به سکوی پیشروی چپ و سوسیالیسم در جامعه تبدیل کرده است، دانشجویانی که در مقابل تحرکات قومگرایی، تحرک وحدت خواهی آزادیخواهی و انسانیت را افراشتند، نیازی به پوشیدن بالماسکه لباس کارگر ندارند. کسانی نیاز به این دارند که لباس کارگر را بالماسکه بپوشند که هدفشان با هدف امروز و فردای طبقه کارگر منطبق نیست.
دانشجویان سوسیالیستی مانند فواد شمس و کیوان امیری الیاسی باید به جای مشغول ساختن خود در جنگ مفاهیم، به جنگ واقعیتها بپردازند. تلاش کنند تا بستر اصلی چپ در دانشگاه هر چه بیشتر مارکسیستی و سوسیالیستی شود. به تلاش خود و رفقای خود در عرصه های مختلف مبارزه فکری و اجتماعی ارج بگذارند. به جای متوسل شدن به نویسندگان ملی گرا و مذهب زده، به خود و دانشجویان سوسیالستی ارج بگذارند که در طول چند سال اخیر دانشگاه را عرصه تاخت و تاز سوسیالیستی قرار دادند.
کارگر و سوسیالیسم با پوشیدن لباس کارگر در دانشگاه قوی نمیشود، بلکه با برپائی یک جنبش قوی سوسیالیستی و چپ در دانشگاه تقویت میشود.
محمود قزوینی، 10 مه 2007
No comments:
Post a Comment