Tuesday, May 29, 2007
وبلاگ آزادی برابری فیلتر شد
از سوی دانشجویان دانشگاه تهران باخبر شدیم از امروز صبح وبلاگ دانشجویی16 آذر
Monday, May 28, 2007
به بهانهی ملاقات چند دانشجوی دانشگاه مازندران با کروبی
بیژن صباغ
حزب اعتماد ملی – اپوزیسیون نمایشی حاکمیت!!! – یکی از ارگانهایی بود که از اتفاقات اخیر دانشگاه مازندران و دستگیری پانزده دانشجوی این دانشگاه به نفع حزب باصطلاح معترض و تبلیغ نمایندهی عصیانگرش به عنوان یک چهرهی ریشسفید اجتماعی استفاده نمود.
روزنامهی اعتماد ملی چندی پیش خبری از دیدار دانشجویان بازداشت شدهی دانشگاه مازندران با مهدی کروبی، دبیر کل حزب اعتماد ملی چاپ کرد. در این دیدار که 4 تن از دانشجویان بازداشت شده با کروبی داشتند از او خواستند که حامی دانشجویان باشد و مسألهی حمله به حریم دانشگاه مازندران را پیگیری کند. دبیر کل این حزب با محکوم کردن نهادهای خارج دانشگاهی نسبت به حمله به دانشگاه و شکستن حریم امنیتی دانشجویان، گفت: «دانشجویان باید هوشیار باشند تا بهانه به دست دیگران ندهند.» به بهانهی این دیدار، ذکر چند نکته را ضروری میدانیم:
1. حزب «اعتماد ملی» به عنوان اپوزیسیون نرم رژیم (یا شاید پوزیسیون سخت آن!) نه تنها جایی در معادلات قدرت حاکم ندارد، بلکه فلسفهی وجودیش از زمان مخالفت با انتخاب احمدینژاد و حمایت لفظی از جنبش معترض دانشجویی شکل میگیرد. این که این حزب به لحاظ سیاسی قدرت کوچکترین دخالتی را در توازن قوای جمهوری اسلامی ندارد و لفاظیهای کروبی هم اینک تنها به سوپاپ اطمینان حاکمیت در برابر اعتراضات فزاینده به وضعیت آزادی بیان در ایران تبدیل شده است، اکنون پس از بیش از یک سال از آغاز به کار این حزب برای همگان آشکار شده است.
ساختار سیاسی ایران به دلیل تناقضات درونی و حتی شکل بوروکراتیک و قانونیاش، اجازهی دخالت کروبیها که تقدیس انتخابات ریاست جمهوری را شکسته و حضور احمدینژاد در کرسی ریاست جمهوری را «تقلب واضح» میخوانند، حتی در روبنای سیاسی و بازیهای اشرافی سیاست غیرپارلمانی ایران را نمیدهد. دولت پوپولیستی با دیدی ترحمانگیز به کروبی سرخوردهای اجازهی تأسیس حزب داد که گمان میکرد با جنجالهای مطبوعاتی و تبدیل شدن به یک چهرهی معترض میتواند در انتخابات آتی ریاست جمهوری نتیجهی موفقیتآمیزتری کسب کند.
2. برخلاف عقیدهی کروبی که اقدامات اخیر نیروهای امنیتی در قبال دانشجویان را «ارمغان و محصول ایام اصلاحات» میداند، باید گوشزد کنیم که اتفاقاتی از این دست، تا زمانی که ساختار سیاسی ایران به سمت دموکراتیزه شدن میل نکند (که این خود نیازمند تغییرات بنیادین در مناسبات اقتصادی و سیاسی حاکم است و بعداً مفصلتر به این موضوع خواهیم پرداخت)، هزاران سال پس از پوسیدن لاشههای اصلاحات نیز به وقوع خواهند پیوست. بدنهی مردمی اصلاحات در مقابله با نیروهای حافظ امنیت ملی در داخل به هیچ کجا ره نسپرد. خاتمی در مقابل ایستادن تانک روبهروی کوی دانشگاه تهران مجبور یه سکوت شد. جنبش 18 تیر با خفت در نطفه خفه شد و مردم امیدوار، یک بار دیگر پس از سرکوبهای گستردهی نیروهای چپ پس از انقلاب، از هرگونه تغییر در مناسبات قدرت در ایران ناامید شدند. این شاید یکی از اساسیترین دلایل رأی آوردن احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری بود. احمدی نژاد که – البته – با شعار «مردم»، «عدالت» و «مهرورزی» پا به عرصهی سیاست ایران گذاشت، نسبت به ناشیگری نیروهای امنیتی در قبال دستگیری دانشجویان، کوچکترین واکنشی نشان نداد.
آیا اینها خود گواه ضعف جنبشهای «از بالا چانهزن» برای تعدیل حداقلترین قوانین اجتماعی برای مردم همیشهدرستم ما نیست؟
3. بنده به عنوان یکی از دستگیرشدگان، آزادی همهی 15 نفر را نه در گروی درخواست زاهدی (وزیر علوم) از باباییان مبنی بر پیگیری این اتفاق و تلاش برای آزادی فوری دانشجویان میدانم و نه در گروی تذکر چند نمایندهی اصولگرا و اصلاحطلب مجلس در این مورد به احمدینژاد. آزادی ما بیشتر از همه مدیون همبستگی همهی دانشجویان دانشگاه مازندران (بابل، بابلسر و ساری) با دانشجویان دیگر دانشگاهها و حمایت همهی دانشجویان آزادیخواه و برابریطلب ایران از خواستهای بحق دانشجویان دانشگاه بابل بود. در مورد اتفاقات اخیر در مازندران، حاکمیت مجبور به سر تسلیم فرود آوردن به خواست دانشجویان شد. دانشجویانی که با تدبیر خاصی که پس از تجربههای خونین جنبش دانشجویی در ایران پیدا کرده بودند، تصمیم به متحد شدن و تعطیلی دانشگاهها گرفته بودند. این بود مهمترین دلیل فشار بر حاکمیت برای آزادی 15 دانشجوی دانشگاه.
4. چانهزنی 4 تن از دانشجویان بازداشتشدهی دانشگاه مازندران برای پیگیری این موضوع و تضمین گرفتن از کروبی (!) خود داستان دیگری دارد. کروبی عادت دارد حرفهای قشنگ و مردمپسند بزند (مثل احمدینژاد)، ولی حتی به اندازهی احمدینژاد که بودجههای مجازی و نامرئی (!) به شهرستانهای محروم کشور اختصاص میدهد نیز قدرت اعمال نفوذ و پیگیری مطالبات دانشجویان را ندارد. یادمان نرود که تنها جنبش دانشجویی است که میتواند از جنبش دانشجویی حمایت کند. و دانشجویان مدتهاست که دریافتهاند باید رادیکال شد و به ریشه دست برد. این چیزی نیست که کسی بخواهد به جنبش تزریق کند، بلکه موقعیت عینی و زمینی دانشجو اقتضا میکند که رادیکال باشد. ما میلیونها بار برای اساسنامهی انجمنهای اسلامی و شوراهای صنفی چانه زدهایم و نتیجه نگرفتهایم. دیدهایم که بارها دانشجویان خواستهاند تشکلهای معلقشان را با تمسک به مسئولین دانشگاهی احیا کنند. بارها دیدهایم که کارگران و معلمان با جمع شدن جلوی مجلس و طرح خواستههایشان و زنان با جمع کردن امضا خواستهاند به حقوق معوقهشان دست یازند و به همان اندازه شاهد بیتوجهی مسئولین و حتی سرکوب جنبشهای مردمی و تودهای بودهایم. آیا دیگر زمان وارد شدن به فاز جدیدی از طرح مطالبات نیست؟
«رادیکال بودن»، تجربهی عینی همهی مردم نسبت به شرایط انضمامیشان در زیست اجتماعی (در اینجا دانشگاهی) است: وقتی ما دستگیر شدیم، کسی نامه ننوشت، کسی از امثال قربانی و باباییان درخواست نکرد که ما را آزاد کنند و تنها چیزی که لرزه به اندام جانعلیزاده (رئیس دانشگاه فنی بابل) انداخت، دیدن دانشجویان خشمگینی بود که با شعار «دانشگاه تعطیل است، بیژن ما اسیر است» و «توپ، تانک، ترقه، کلاسا تق و لقه» به سوی دفترش هجوم میبردند. میگویند هنگام حملهی دانشجویان به دفتر ریاست، تنها مسئولی که اندکی قوهی صحبت کردن داشته، باباخانی استاد ریاضیات بوده است.
5. همهی ذکاوت سیاسی کروبی در این یک جملهی او نهفته است: «دانشجویان باید هوشیار باشند تا بهانه به دست دیگران ندهند.» این جمله یعنی چه؟
الف) «دیگران» برای حمله به دانشگاه و دستگیری 15 دانشجو و بازجوییهای مکرر از آنان به بهانه نیاز دارند!!! (توجه کنید که او حتی از گفتن نام «اطلاعات» یا سران فرماندهی امنیتی هم میترسد و به جای آن از واژهی موهوم «دیگران» استفاده میکند!)
ب) دانشجویان بهتر است کمی آرامتر و معقولتر برخورد کنند تا «دیگران» بهانهای برای سرکوبشان نداشته باشند. آخر ما ندیدهایم که هیچ دانشجوی آرامی سرکوب شود!!!
ج)دانشجویان اگر در انتخابات بعدی ریاست جمهوری رأی بدهند و مثلاً من (مهدی کروبی) انتخاب شوم، دور دانشگاه را سیم خاردار میکشم و تدابیری اتخاذ میکنم که هر نیروی امنیتی (ببخشید، دیگری!) که خواست به دانشگاه نزدیک شود، بلندگوهای دانشگاه آژیر بکشد. قربانی (رئیس حراست) را هم عزل میکنم به جایش اکبرزاده (دادستان مهربان دادگستری بابل) را نصب میکنم که اطلاعاتی نیست و خیلی هم خوشبرخورد است. این عین هوشیاری دانشجویان است!!!
د) هیچکدام.
من شخصاً گزینهی آخر را انتخاب میکنم؛ چون این جمله از درون بیمعناست.
6. حاکمیت هماکنون درگیر وصله زدن به روابطش با آمریکا برای پیوستن به بازار جهانی سرمایه و اجرای مفاد کلی اصل 44 قانون اساسی باَ موضوعیت خصوصیسازی ساختار اقتصادی کشور است. سیاست و اقتصاد دولتی در ایران با یک تناقض ژرف مجبور به سر فرود آوردن در برابر قدرت جهانی سرمایهداری به سرکردگی آمریکاست. آمریکا نگران سند چشمانداز بیست سالهی ایران، منازعات انرژی هستهای و تخطیهای بسیار ایران از قوانین سازمانی کار جهانَی (ILO) است (چراکه در این صورت سرمایهی جهانی به همهی اهدافش برای استثمار نیروی کار در ابعاد جهانی نخواهد رسید) و ایران نگران حل شدن در تحریمهای اقتصادی بینالمللی و صدمات جبرانناپذیر بر پیکرهی اقتصاد اسلامی است. صرف نظر از بعید بودن حل شدن این چندگانگیها و تبدیل شدن ساختار سیاسی و اقتصادی ایران به یک ساختار معقول و نیمه اروپایی (البته تنها برای عدهای از مردم)؛ توجه بیش از حد حاکمیت به امر حجاب در جامعه و ظهور تفکرات چپ در دانشگاهها و کارگران و سرکوب آنان مایهی تعجب است. با این همه گره پیش روی اسلام سیاسی در سطح جهانی، چرا حاکمیت هنوز از کارگران، معلمان و دانشجویان میترسد و آنان را سرکوب میکند؟ آیا این همان حاکمیتی نیست که از تسلیحات نظامی آمریکا و اسرائیل و بمبهایی که ممکن است به سر مردم بیگناه ریخته شود هراسی به دل راه نمیدهد و با سینهی سپر سعی در دامن زدن به افکار معترض جهانی نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال انرژی هستهای و مسألهی حقوق شهروندی دارد؟ چرا با وجود همهی این مشکلات جدی، یک سوی نگاه حاکمیت هنوز به دانشگاهها و کارخانههاست؟
7. کروبی جریانی است که مثل خیلی از دیگر جریانات پرورژیم و حافظ منافع جمهوری اسلامی در صدد تبلیغ خود برای کسب دستکم یک کرسی در تصمیمگیریهای حساس سیاسی میباشد. پس از ملاقات دانشجویان با کروبی (دانشجویانی که باید پیروزی خود را برای عقب راندن حاکمیت به دست خودشان جشن میگرفتند)، حاج مهدی کروبی به فکر شام شب و سکوت خانه است که زیر لوای آن میتواند چند بیت از اشعار حافظ را بخواند و لذتش را ببرد. روزنامهی فردا هم مختصری در این مورد خواهد نوشت....
* * *
حواسمان باشد که درگیر بازیهای سیاسی حاکمان قدرت و سرمایه نشویم. نه کروبی و نه حتی احمدینژاد نمیتوانند جلوی یورش نیروهای امنیتی به کارگران، دانشجویان، معلمان و زنان را بگیرند. پشت پردهی قدرت سیاسی در ایران گروههای تندرویی قرار دارند که رسیدن به بیشینهی سود اقتصادی برایشان از همه چیز مهمتر است. آنان نگران این هستند که اعتراضات و ناآرامیها در سطح کشور خللی در پیوستنشان به بازار آزاد و نیروی ارزانقیمت کار وارد کند. تکرار میکنیم که کلید حل همهی معضلات تنها به قفل مشتهای آهنین همین مردم اندازه میشود و لا غیر.
کودکان فردا را دریابیم
حمید محبی
بنا بر آخرین آمار، «سازمان جهانی کار» اعلام کرد که در ايران يک ميليون و هشتصد هزار کودک به کار اشتغال دارند! اين در حالی است که مقامات مختلف جمهوری اسلامی، بارها در اين باره اظهار داشته بودند که: امکان نظارت و بررسی اين امر به علت کمبود نيروی انسانی مقدور نيست! بنا به گزارش «يونيسف»، در اوائل سال گذشته، نيز: در ايران در حدود ۲/۹ درصد کودکان به کار اشتغال دارند و به مدرسه نمیروند. اين کودکان بين شش و چهارده سالهاند!
وضعيت فلاکت بار کودکان ايران، يک قصه پر غصه است که سالهاست دل و جان کودک دوستان و تلاش گران حقوق کودکان را میلرزاند. به کار کشيده شدن روزافزون کودکان ، در متن بيکارسازی گسترده کارگران، دستمزدهای نازلی که کفاف حداقلهای يک زندگی انسانی را هم نمیدهد، فقدان وجود حق تشکل و اعتصاب و اعتراض، نبود بيمه های اجتماعی و بيکاری، امنيت شغلی ،يک جهنم زمينی واقعی را برای کودکان، و خانواده های آنان، به وجود آورده است.
کار کودک، البته، در سراسر جهان سرمايه داری وجود دارد. و بی حقوقی و آزار کودکان هم، متاسفانه، بعدی جهانی دارد. اما آن چه که کودکان در ايران را، به عنوان فراموش شده ترين کودکان جهان، شاخص مینمايد و آنها را در وضعيت بدتری نسبت به ساير کودکان هم سرنوشت خود در سراسر جهان قرار میدهد، وجود قوانين مدنی رسما کودک آزار و نقش بارز آنها در زندگی پر مشقت و مخاطره آميز کودکان است:
- قانون رسمی ازدواج کودکان دختر نه ساله، طبق ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی مصوب ۱۳۶۰
- قانون تنبيه کودکان، بنا به اصول فقهی ماده ۶۲۲
- قانون مجازات اسلامی، که طبق آن اگر پدری به قصد سقط شدن جنين، زنش را کتک بزند و اين عمل منجر به سقط جنين شود حتی میتواند خواستار اجرای حکم قصاص کند، اما اگر همان طفل به دنيا بيايد و پدر حين کتک کاری او را خفه کند، دادگاه میتواند علاوه بر پرداخت ديه، او را به ده روز حبس تعزيزی محکوم نمايد.
- ماده ۱۱۷۹ قانون مدنی، که تصريح میکند ابوين حق قانونی تنبيه طفل خود را دارند. اما به استناد اين «حق» نمیتوانند کودک خود را خارج از حدود تاديب تنبيه کنند (و اين حدود «تاديب»، آن اندازهای از کتک زدن کودک است که منجر به مرگ وی نشود!
- اشتغال به کار کودکان زير پانزده سال، که به رغم وجود ماده ۷۹ قانون کار که اشتغال به کار افراد زير پانزده سال را ممنوع میکند، به طور روزافزون گسترش میيابد ،اين قانون شامل تبصرهای است درباره کارهايی که ماهيتشان برای کودکان زير هجده سال زيان آور است و هم چنين شامل تبصره قانونی ۱۸۸، که بنا بر آن افراد مشمول «استخدام کشوری» - کودکانی که برای دولت کار میکنند - و کودکانی که در کارگاه های خصوصی خانوادگی به کار مشغولند، در دايره اين قانون قرار نمیگيرند. در عين حال، اگر ابوين يک کودک با کارفرمای او قرارداد ببندند، چون «ولی» کودک بشمار میآيند، حق واگذاری و اجاره دادن فرزند خود به صاحبان کارگاه های خصوصی را دارند.
کودکان در ايران، در يک جهنم زمينی واقعی زندگی میکنند: آنها مورد ضرب و شتم قرار میگيرند؛ آزارهای جنسی را تحمل میکنند؛ با نازلترين دستمزدها در کارگاه های قالی بافی و مکانيکی و... به کار گمارده میشوند، تا کمکی برای تامين مخارج خانواده باشند؛ از آموزش و تحصيل محروم میگردند؛ ... بسياری از کودکان دختر و جوان برای فرار از اين شرايط دهشت بار به خيابانها روی میآورند، تا فصل ديگری از قصه پر غصه شان، فصلی سراسر تحقير، ضرب و شتم، تجاوز و بردگی، رقم بخورد.
روزهای: دوازدهم ژوئن، روز جهانی عليه کار کودک؛ هجدهم سپتامبر، روز رژه جهانی عليه کار کودک؛ ششم اکتبر، روز جهانی کودک؛ و بيستم نوامبر، روز تصويب کنوانسيون حقوق کودک؛ روزهایی است که در دفاع از حقوق کودکان تعیین شده است.
همه ما دوران کودکی را با تمام فراز و نشیبهایش گذرانده ایم، بخصوص آنها که فقر وگرسنگی را آزموده اند ،درک عمیق تری از گذسته بر باد رفته خویش دارند، بنا بر این بکوشیم برای بنا نهادن دنیایی برای کودکان فردا ،دنیایی که در آن عدالت را برابر تقسیم کنند و صداقت را آیین نامه مسولیت خویش در قبال جامعه تنظیم نمایند،به امید خلق یک دنیای بهتر.
سمینارخشونت وترور ناموسی – شهر سنندج
امروز یکشنبه ششم خرداد سمیناری تحت عنوان " خشونت و ترور ناموسی " درشهر سنندج برگزار شد، درسمینار خشونت وترورناموسی، ابعاد خشونت برزنان وکودکان در جامعه ازطرف سخنرانان وفعالین مدنی مورد بحث وبررسی قرار گرفت، در این سمینار بحث های محوری درزمینه قتل های ناموسی، دلائل و ریشه های تاریخی خشونت وزن ستیزی ، تبعات ترور زنان تحت لوای قتل های ناموسی، ترویج توحّش و بربریت در جامعه ، دخالت درخصوصی ترین زوایای زندگی شخصی زنان با ذره بین ناموس پرستی وغیرت، منفعت های سیاسی واجتماعی پشت سر تروریسم کور ناموس پرستی، بحث پیرامون ترور جنایتکارانه دعا وشب بو درکردستان عراق، ازطرف شخصیت ها وفعالین نهادهای مدنی ارائه شد.
این سمینار به درخواست جامعه حمایت از زنان ودیگرنهادهای اجتماعی درسالن اجتماعات خانه تشکلهای شهر سنندج برگزار گردید.
دراین نشست طورماری برای محکوم کردن ترور وخشونت برزنان برای جمع آوری امضا ازطرف جامعه حمایت از زنان آماده شده بود که شرکت کننده گان درسمینار آن را امضا کردند وبه گفته فعالین جامعه حمایت زنان ادامه گردآوری امضا درسطح شهر سنندج ودیگر شهرهاجریان دارد.
درپایان سمینار قطع نامه ای درچهارماده تدوین وصادرشد، سمینار درساعت 7 بعدازظهر با موفقیت به پایان رسید.
قطع نامه سمینار خشونت و ترور ناموسی درسنندج
ترور وآدم کشی لکه ننگینی است برپیشانی جامعه بشری ، ترور زنان آدمکشی است، ترورناموسی بخشی از سیستم تندخویی و توحش بشریت غیرمتمدن علیه انسانیت است، کشتن انسانها تحت هرعنوانی و درپوشش هر فرهنگ وسیاستی وحشیانه و رذیلانه است.
ترور زنان با عنوان دفاع از شرف و ناموس ازبقایای توحّش و بربریت است و از نظر ما محکوم و از شنیع ترین شیوه های ترور انسانهاست, دفاع از زنان در مقابل این خشونت وتروریسم وظیفه ی هر انسان آزادیخواهی است .
ماضمن محکوم ساختن اقدامات وحشیانه علیه زنان درهرجای این کره خاکی , مطالبات خود را در سمینار خشونت و ترور ناموسی زنان به شرح ذیل اعلام می داریم.
1- به رسمیت شناختن حقوق برابربرای زنان در جامعه حق مسلم و انکار ناپذیر ماست .
2- خشونت برتمامی زوایای زندگی ما زنان درمحل وکاروزندگی تا خیابانها سایه ی شومش را گسترانیده است , ما خواستار متوقف کردن ، خشونت ، سرکوب و تعرض به زنان درجامعه هستیم وباید خشونت بر زنان به عنوان جرم در جامعه به رسمیت شناخته شود.
3- ترور دعا و شب بو ..... از ننگین ترین نشانه های آدم کشی تاریخ معاصر است و باید عاملان وبانیان آن جنایت هولناک دردادگاه علنی محاکمه شوند.کوتاهی ویا مماشات توسط دولت اقلیم کردستان دراین رابطه خود بخشی از خشونت وسرکوب رسمی است.
4- آزادی فوری فعالین زنان در جریان تحرکات اخیر اجتماعی از خواست های مدنی و بر حق ماست.
جامعه حمایت از زنان
6 خرداد 86
تشکلهای دانشجویی با کدام رویکرد
امروز دغدغهی اصلی همهی فعالین آزادیخواه و برابریطلب، ایجاد محملهایی برای فعالیت آزادانهی طبقات مختلف مردم و قشرها برای رسیدن فوری به مطالباتشان است. جنبش کارگران، دانشجویان، معلمین و ... برای بازگشت همهی جنبشهای مردمی به خوی انقلابی طبقهی کارگر برای ایجاد تحولی گسترده و رادیکال، نیاز به ارتباطات در هم تنیدهی مردمی، جهانی، رسانهای و غیرایدئولوژیک دارد. بنا بر اهمیت این قضیه در حوزهی دانشجویی، سعی میکنیم مسأله را با دیدی عمیقتر و تحلیلی اجمالی از تاریخ جنبش دانشجویی بسط کوتاهی دهیم. پر واضح است که این مقاله، گرهای خام از تفکری مترقی (و البته کهنسال) را بدست میدهد و تلاش خبرنامهی فعالین دانشگاه مازندران بر شرکت دیگران در این بحث و بازکردن بیشتر آن میباشد.
جنبش دانشجویی رادیکالشده در ایران از سال ۱۳۸۲ روندی به سوی اندیشههای چپ و سوسیالیستی را به موازات حضور اندیشههای لیبرالیستی تحت عناوین دفتر تحکیم وحدت (با تغییرات جزئی و کلی در خط مشی) و انجمنهای اسلامی وابسته و غیروابسته به دفتر تحکیم را آغاز کرد. سوسیالیسم در حوزهی دانشگاه هنگامی ظاهر شد که کنارهگیری رسمی اصلاحات از حوزهی سیاست به فاز تثبیت میرسید و این فاز تثبیت در سردرگمی دفتر تحکیم وحدت در تغییر خط مشی و معرفی نسخههای متنوع و صدالبته بیریشه و آزمودهنشدهی «سوسیال دموکراسی»، خود را بیشتر نشان میداد.
دفتر تحکیم وحدت به عنوان پدرخواندهی جنبش دانشجویی، خود را در کنار پدیدهای دید که با موضعگیری شفاف نسبت به حاکمیت، دخالت ابرقدرتهای خارجی در تعیین سرنوشت مردم و نسخههای پیشاموجود چپ سنتی و بسیاری سازمانهای سیاسی چپ در ایران، مشی رادیکال و حافظ منافع طبقهی کارگر را دنبال میکرد. انحصار فعالیت تشکیلاتی در سطح دانشگاه و حوزهی سیاست با حضور «جنبش چپ» همانطور که در ۱۶ آذر ۱۳۸۵ شاهد آن بودیم از دست تحکیم وحدت خارج شد و بار دیگر پس از سالیان دراز شاهد بازتولید فضای فکری و عملیاتی سوسیالیستی (به صورت سراسری) در دانشگاهها بودیم. دفتر تحکیم فوراً و شدیداً نسبت به حضور دوبارهی چپ در دانشگاه واکنش نشان داد. این جریان با پشتوانهی چند روشنفکر لیبرال و اصلاحطلب سعی در بازپسگیری حوزهی فعالیت به نفع انجمنهای اسلامی و حاکمیت دفتر تحکیم داشت به طوری که سیل مقالات علیه جریان چپ در نشریات وابسته به این تشکیلات حضور پیدا کرد؛ فعالین چپ از انجمنهای اسلامی به طور غیرقانونی اخراج شدند و چهرههای آشنای چپ از پروسهی تشکیلاتی و تصمیمگیریهای دفتر تحکیم به کناری گذاشته شدند. جریانی که خود را حامی «دموکراسی» و «آزادی» میدانست، بدینصورت برای حفظ وضعیت موجود تلاش کرد و در نهایت کارنامهی سیاسیاش را از حضور چپها (که آنان را استالینیست خطاب میکرد) تطهیر داد و بدینشکل ایدئولوژی توتالیتری را به دانشجویان معرفی کرد که همیشه معتقد بود یک حرکت اصیل دانشجویی باید فاقد آن باشد!
خیلی قبلتر تشکلهای آزاد دانشجویی همانند تشکلهای کارگری مورد هجوم و سرکوب حاکمیت قرار گرفت و این به دلیل کار کنکرت و سازمانیافتهی دانشجویان و کارگران در قالب تشکیلات و سازمان بود. انسانهای جدا از هم، حتی اگر یک فکر را در سر بپرورانند، خطر مهلکی را برای اقلیت ستمگر نخواهند داشت. در ضمن برای یک تشکل سادهتر است که به تشکل دیگر بپیوندد و با آن عمل مشترک داشته باشد.
با رکود افکار آزادیطلبانه (البته به شیوهی معرفی شده در خط فکری فعالین دفتر پیر تحکیم وحدت)، نیازی به ایجاد تشکلهای آزاد مستقل از حاکمیت دوباره قد علم میکند. آزادیخواهی و برابریطلبی در سطح جنبش، هنوز در نقصان به سر میبرد و تشکلهای آزاد جایی قرار گرفتهاند که همبستگی پراگماتیک دانشجویان را نمادی باشند. با توجه به سابقهی تاریک تشکلهای سابقاًموجود دانشجویی در جهت حفظ عقلانی وضع موجود (!) و چانهزنیشان برای باجگیری از حاکمیت، تشکیلات آزاد دانشجویی قاعدتاً بایستی رویکردی دیگر را برگزینند. در میان کارگران، آنچه رادیکالیسم این طبقه را پنهان میکند، رویکرد سندیکالیستی و اصلاحطلبانهای است که به این شرط تداوم مییابد که دستی به توازن قوای موجود نزند. تشکلهای دانشجویی هرچند که قادر نیستند به اصالت جنبش کارگری باشند، رادیکالیسم آن را کپی کنند و در نهایت تحولی بنیادین در جامعه ایجاد کنند؛ اما به عنوان نمایندهی آزادیخواهی و برابریطلبی در قسمتی از جامعه، باید بتوانند اساسنامهای رادیکال و محکم برای حمایت از نیروهای رادیکال تحولخواه در جامعه داشته باشند و نمایندهی طبقات تحولطلب و تثبیتشدهی درون جامعه باشند.
Sunday, May 27, 2007
گروهG8

دادگاه اداری شهر شورین (مرکز ایالت مکلنبورگ فورپومرن) تصمیم پلیس به ممنوعیت کامل راهپیمایی، تظاهرات و تجمعات اعتراضی در حوالی منطقه ساحلی هایلیگندام را لغو کرد. هایلیگندام محل اجلاس رهبران گروه ۸ است که در روزهای ۶ تا ۸ ماه ژوئن برگزار خواهد شد. مخالفان و منتقدان اجلاس گروه ۸ از مدتها قبل در تدارک راهپیمایی و تظاهرات در هایلیگندام به هنگام برگزاری این اجلاس بودهاند. پلیس با استناد به ضرورت حفظ امنیت اجلاس، انجام هرگونه تظاهرات و راهپیمایی را در منطقه بزرگی از اطراف محل برگزاری آن ممنوع کرده بود. دادگاه شورین اما اینک میگوید که ممنوعیت تظاهرات تنها باید شامل منطقه واقع در حصاری بشود که به دور محل اجلاس کشیده شده است.
حکم دادگاه شورین هنوز جنبه اجرایی پیدا نکرده است، ولی پلیس پیشاپیش نسبت به آن اعتراض کرده و گفته است که احتمالاَ خواهان تجدیدنظر خواهد شد. مخالفان اجلاس گروه ۸ اما با استقبال از حکم دادگاه، آن را گامی در جهت "مقیدکردن پلیس به رعایت مرز و محدودههای اختیارات قانونیاش " توصیف کردهاند.
برخی از اجلاسهای پیشین گروه ۸ ، از جمله سال ۱۹۹۹ در سئاتل آمریکا و سال ۲۰۰۳ در جینوای ایتالیا با تظاهرات گسترده مخالفان و منتقدان جهانیشدن همراه بود که قسماَ به درگیریهای شدید با پلیس کشیده شد.
پلیس آلمان از مدتها پیش برای کاهش احتمال بروز درگیری و اغتشاش در اجلاس امسال، تمهیداتی را پیشبینی کرده که قسماَ با مخالفت منتقدان جهانیشدن، احزاب چپ و شماری از گروههای مدافع حقوق مدنی روبرو شده است.
Saturday, May 26, 2007
سعيد ايزدبخش دانشجوی دانشگاه علامه آزاد شد
«سعيد ايزدبخش»، عضو شوراي مركزي انجمن اسلامي دانشكده روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي آزاد شد.مرتضي اصلاحچي، دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي با اعلام اين خبر به خبرنگار “ايلنا”، گفت: سعيد ايزدبخش كه يكشنبه هفته گذشته يك ساعت پس از ملاقات اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه علامه طباطبايي با فراكسيون اقليت مجلس توسط افراد نامعلوم بازداشت شده بود، صبح امروز حوالي ميدان انقلاب آزاد شد.
دانشجويان ممنوعالوورد دانشكده ادبيات علامه مقابل این دانشکده تجمع کردند
هشت تن از دانشجويان ممنوعالورود دانشكده ادبيات علامه طباطبايي با در دست داشتن پلاكاردهايي در اعتراض به ممنوعالورودي خود در مقابل اين دانشكده تجمع كردند.به گزارش خبرنگار “ايلنا”، مرتضي اصلاحچي, عليرضا موسوي, عليرضا ارشاديفرد, سعيد فيضاللهزاده, ماندانا چترچي, اميرحسين ايرجي و كوروش جنتي امروز با پلاكاردهاي با عناوين «من ممنوعالورود هستم»، «اين است پاسخ دانشجوي منتقد» و «دانشگاه جاي دانشجوست نه حراست» در مقابل دانشكده ادبيات تجمع كردند.