Monday, April 30, 2007

عکسهای مربوط به جلسه سخنرانی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

روز گذشته در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به مناسبت روز جهانی کارگر جلسه سخنرانی ای با حضور اکبر معصوم بیگی ، دکتر سعیدی، مهدی گرایلو و حسن مرتضوی بر گزار شد. در این مراسم تعدادی ازفعالین دانشجویان مختلف دانشگاههای تهران نیز حضور داشتند. قابل توجه است علی رغم اینکه یک ساعت زودتر مراسم سخنرانی به دلایل نامعلومی کنسل شد، اما ادامه گفتگو و بحث های درگرفته به بیرون سالن وبه بوفه دانشکده منتقل شد.
همزمان با برگزاری جلسه سخنرانی، نمایشگاه عکسی با موضوع
تضاد طبقاتی در هزاره سوم نیز جلوی سالن ابن خلدون برگزار شده بود













Sunday, April 29, 2007

پيام همبستگي حزب اتحاد سرخ و سبز دانمارك به دانشجويان آگاه و آزاديخواه ايران


صميمانه ترين درود هاي ما را بپذيريد

اخبار اعتراضات و مبارزات شما را در چند هفته اخير شنيده ايم و شهامت ، استقامت و ابتكارات شما را براي پيشبرد اهداف و مطالبات صنفي و سياسي خويش تقدير مي كنيم. همچنين پيروزي شما را در دانشگاههاي بابلسر و شيراز تبريك ميگوئيم

مبارزه شما در شرايط دشوار امنيتي و جو خفقان و سركوب خشن رژيم جمهوري اسلامي گواه آن است كه جنبش دانشجوئي ايران در كنار جنبش زنان، كارگران، معلمان و روشنفكران از توان بالقوه براي دگرگوني هاي راديكال و بنيادين در جامعه برخوردار است.

در اين مبارزه دشوار، مردم آزاديخواه و احزاب چپ، سوسياليست و كمونيست در سراسر جهان در كنار شما هستند و طبعا ما نيز دوشادوش رفقاي ايراني عضو حزب در كنار شما خواهيم بود.

پيروزي شما و ايراني آزاد و دمكراتيك را آرزومنديم

هيئت اجرائي شوراي مركزي حزب اتحاد سرخ و سبز دانمارك
26 آوريل 2007

7 ارديبهشت 1386

http://www.enhedslisten.dk/taxonomy/term/225

انجمن علمی انسان شناسی برگزار می کند :

تضاد طبقاتی در هزاره سوم


با سخنرانی

اکبر معصوم بیگی
حسن مرتضوی
دکتر ناصر فکوهی
دکتر علی اصغر سعیدی
بابک پاکزاد
مهدی گرایلو




همراه با :

نمایش فیلم « عصر جدید » اثر چارلی چاپلین
و
نمایشگاه عکس



زمان : یک شنبه 9/2/86 ساعت 30/13 الی 18

مکان : بزرگراه جلال آل احمد ، پل گیشا ، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ، تالار ابن خلدون

Saturday, April 28, 2007

عکس های مراسم آبشار خور





« از مالكيت خصوصي تا جستجوي خوشبختي!»

پيمان پيران

آنچه بيش از هر چيز در قانون اساسي جمهوري اسلامي تعجب انسان را بر مي انگيزد، انشاء و تصديق حقوقي از قبيل آزادي و برابري! نيست: حقوقي كه از دير زماني كم و بيش بر سر زبانهاست و در همه جوامع امروزي مورد تقاضا بوده و تا كنون نيز به دليل حاكميت بازار بر جامعه انساني به تعليق درآمده است. آنچه واقعا انسان را به فكر وا مي دارد اين است كه با همه تنوع مطالب عجيب و غريب و ادعا هاي ابراز شده، و با همه جسارتي كه در نحوه انشاء قانون اساسي به چشم مي خورد؛ اين قوانين به كلي يكي از حقوقي را كه از دير باز، نيروهاي مترقي بسياري از جوامع در پي آن بوده اند و خونهاي بي شماري بخاطر آن ريخته شده است، نه تنها بنا بر ماهيت ارتجاعي خود، تماما از ياد برده و ابدا متعرض آن نيست، بلكه بر علائق فرد! در جامعه مبني بر عين و منفعت مالكيت خصوصي نيز تصديق دارد.

حق مالكيت : در قانون اصل 48 اساسي مصوب 1358 بر اساس جهان بيني اسلامي، همچون ديگر نظامهاي موجود، چندين جا صراحتا از «غصب»، صحبت به ميان آورده است: سئوال اينجاست چه چيزي را جز حق مالكيت مي توان غصب كرد؟!!
واقعيت اين است تاكيد بر موضوع حق مالكيت در قانون اساسي را مديون قلم مجلس خبرگان به رياست آقاي منتظري هستيم. زيرا يك سال قبل از آن، در جريان اولين جلسات شكل گرفته در شوراي انقلاب و حتي قبل از اين، اعضاي شورا از جمله ابراهيم يزدي، لاهيجي و ... بر سر متني به توافق رسيده بودند كه نويسنده آن حسن حبيبي بود. طبق اين متن، برخورداري از « حق زندگي ، حق آزادي و حق مالكيت » آنچنانكه در اصل سوم بر آن تاكيد شده از حقوق مسلم ايرانيان بر شمرده مي شود.
اما مجلس خبرگان «حق زندگي، آزادي و جستجوي خوشبختي (يعني حركت به سوي ا..)» آنچه را كه شيوه حكومت، در اسلام مي خوانند و در بخش مقدمه اين قوانين آمده است، ترجيح مي دهد.
تاثير عقايد تعجب انگيز هميشه دو برابر است: عده اي همچون ديگر ليبرال هاي فاقد شعور در ايران، اعلام مي دارند كه نه براي نفع شخصي خود، بلكه براي براي اصول مي جنگند؛ و در اين اصول، اصلي وجود دارد كه از جهت كهنگي و حل شدن آن در گذشته انسان بيش از هر چيز ديگر تعجب را بر مي انگيزد: حق خوشبخت بودن.
در چند سطر بعد بخش مقدمه قانون اساسي اضافه مي كند : ( هدف از حكومت، رشد دادن انسان در حركت به سوي نظام الهي است تا زمينه بروز شكوفايي استعداد ها به منظور خوشبختي و تجلي ابعاد خداگونگي انسان فراهم آيد ...).
به نظر مجلس خبرگاني كه رهبري اش را در آن زمان، آقاي منتظري به عهده داشت: ( تنها هدف اساسي و در خور توجه، از تاسيس يك حكومت ، اين است كه در روند تحول فكري و عقيدتي، راه خود را به سوي هدف نهايي يعني خوشبختي، بگشايد!) اما خوشبختي چيست ؟ به نظر مي رسد كه هيچ يك از تعاريفي كه بانيان اين نوشته در اين مورد ارائه مي دهند، حتي خود آنها را هم قانع نكرده است.
واقعيت اين است، اگر از حق آزادي و برابري تعبيرها و تفسيرهايي مي شود كه كاملا با هم متضادند ، ولي باز هم حدود و ثغور آنها را مي توان تعيين كرد؛ اما براي خوشبختي« واژه اي كه بارها در قانون اساسي ما آمده است» هم مي توان حد و مرزي تعيين كرد؟؟ به چه ترتيب دولتي مي تواند در اين زمينه، قانون وضع كند؟ چه ارتباطي بين خوشبختي فرد و خوشبختي جامعه بايد برقرار كرد؟
غرض در اين نوشته پاسخ به اين پرسش ها نيست . فقط جا دارد كه متذكر شويم كه امروزه حق جستجوي خوشبختي با توجه به اتفاقاتي كه در اطراف ما از عراق و افغانستان گرفته تا عرصه مخدوش سياست داخلي و خارجي كشورمان، يكي از مظاهر اساسي زندگي طبقات اجتماعي شده است، و كم نيستند كساني كه نقد هايي بسيار اساسي، از جمله بر قوانين به تصويب رسيده مجلس خبرگان و همچنين خوشبختي اي كه در چار چوب ادبيات ليبرالي حاكم بر جهان شكل گرفته، دارند. يكي از معاصرين ما در اين خصوص مي نويسد:« شوخي تقدير را ببينيد، جستجوي خوشبختي براي نوليبراليسم و زائيده هاي آن در هر گوشه از اين دنيا، همان چيزي است كه ما را به طرف بدبختي كشانيده است؛ رقابت وحشيانه در اندوختن ثروت و مسابقه ديوانه وار در استفاده از مواهب زندگي، لحظه اي آرامش و راحتي براي ما باقي نمي گذارد و قهرا فاصله فرد فرد ما را زياد تر مي كند.»
در نظر شخص من و بنا بر نظريات صريح و قاطع چپ راديكال در ايران، شايد دولتي بتواند باعث بدبختي طبقاتي از مردم شود، اما با اوضاع و احوال كنوني ، خنده آور خواهد بود كه خوشبختي جامعه اي متشكل از طبقات محروم را، تنها به دولت آن ربط داد. همچنين بايد ترديد كرد كه در (مقتضيات امروزي توليد و بازتوليد سرمايه داري) كسي كه تنها هدف زندگي اش را خوشبخت شدن قرار داده است، بتواند به اين هدف برسد. همانطور كه نويسنده فرانسوي توكويل، بالا متذكر شده است، جستجوي خوشبختي ، امروز به صورت هدفي براي مال اندوزي و سود جويي در آمده است. اما قبل از اين كه چنين وضعي پيش بيايد بورژوازي اي كه از قبل صاحب مال و منال بوده و در پرتو آن مي توانسته از حق آزادي خود استفاده اي بكند_ در جستجوي خوشبختي اي كه قانون اساسي جمهوري اسلامي از آن حرف مي زند، نبوده است، بلكه در فكر حق مالكيتي بودند كه در قانون بر آن صحه گذاشته و تاكيد مي كند. آنها آگاهانه پيوندي جدانشدني بين مالكيت خصوصي و دستگاه دولتي ، بين سرمايه داري و حكومت ، بين پول و سياست ايجاد كردند . براي جماعتي از بورژوازي ايران كه تا چند سال گذشته چيزي از خود نداشته و همچون طبقات مرفه جوامع ديگر سهمي ناچيز در روند تكامل اجتماعي دنياي اطراف خود را نيز به گردن نگرفته بود، اين خوشبختي به نظم پر و پا قرصي احتياج داشت، نظم بدون قدرت پليس و دستگاه قضاء غير قابل تصور است و قدرت نيز نمي تواند جز بر پايه نابرابري اقتصادي و اجتماعي استوار باشد: جابجايي قدرت در ايران خالق نظمي ديگر بود كه مورد پسند برخي از صاحبان جاه و مال و هواداران سرمايه داري است . نظمي كه اولين قرباني آن ، خوشبختي انسانهاست . سرمايه داران وابسته به پول باد آورده نفت( باهوش و وطن پرست، شايسته و با تقوا) براي خوشبختي، تعريف مخصوص به خود دارند : آنها معتقدند كه با نفوذ و سهم خواهي از قدرت سياسي و تغيير از بالا به نفع خود، قدرت اقتصادي را نيز به چنگ مي آورند. و در آينده تنها آنها هستند كه در نقش واصل به قدرت لايزال، مي توانند به درستي از آن استفاده كنند!!!
Piran_2008@yahoo.com

کارگران در آستانه روز جهانی کارگر



Tuesday, April 24, 2007

احضار به کمیته انضباطی

ایزد جابری مدیر مسئول و محسن پری زاد مقدم سردبیر نشریه دانشجویی ایران نو و از فعالان دانشجویی دانشگاه تفرش به کمیته انضباطی احضار شدند .
دلیل احضار دانشجویان فوق هنوز روشن نیست ولی به دلیل فعالیت های سیاسی این دانشجویان می باشد .
همچنین مرتضی اصلاحچی دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی نیز به کمیته انضباطی احضار شد.

نامه‌ی سرگشاده‌ای به يک وزير - لطفاْ امضا کنيد...(فعالين دانشگاه مازندران)

جناب آقاي زاهدی، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری
سلام عليکم
حتماً از اتفاقات ناگوار و شرم‌آور اخیر در مازندران و به‌ویژه دانشگاه مازندران اطلاع داريد. اقدامات مکرر ناسنجيده و اشتباهات پی در پی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی در استان مازندران بهويژه در برخورد با دانشجويان، اعتراضات گسترده‌ی دانشگاهيان اين استان و ساير مناطق کشور را به همراه داشته است. موج احضار به دادگاه از يک سو و کمیته‌های انضباطی از سوی ديگر و نيز تفتیش عقاید، دستگیری و حبس چندین دانشجو و همچنین ناکارآمدی مسئولین دانشگاه مازندران در قبال حفظ امنیت دانشجویان، جایی برای سکوت جنبش دانشجویی به عنوان صدای رسای جنبش‌های مردمی در ایران باقی نگذاشته است. دانشجویان دستگیرشده در طی روزهای اخیر، مورد هجوم شبانه‌ی مأمورین حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی قرار گرفته و علاوه بر ضرب و شتم شديد در حين دستگيری و در محيط دانشگاه، تحت بازجویی مداوم و فشارهای روانی فزاينده از سوی ایادی اطلاعات قرار گرفته‌اند. اسفبارتر اين که هجوم نیروهای امنیتی به صحن دانشگاه عليرغم مخالفت با نص صريح قانون، با اجازه‌ی حراست و اشاره‌ی ریاست دانشگاه - که البته منصوب حضرتعالی است - صورت گرفته.
جناب آقای زاهدی
حفاظت و صيانت از محيط مقدس دانشگاه و تأمين امنيت دانشجويان، فارغ از اين که به آن اعتقاد داشته باشيد يا خير، وظيفه‌ی قانونی شماست. لذا ضمن اعتراض شديد به فاجعه‌ی اخير و همکاری و همراهی گماردگان حضرتعالی در شکل‌گيری اين هتک حرمت به ساحت دانشگاه، به صراحت اعلام می‌کنيم که دانشگاه خانه‌ی ماست و ما جلوی تعرض و تعدی نظاميان و سلاح بدستان به خانه‌ی خود را به هر نحو ممکن خواهيم گرفت و در مقابل آن تا پای جان نيز خواهيم ايستاد.
جناب آقای زاهدی
دانشجويان آگاه ايران از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور، از مازندران تا تهران تا تبريز تا مشهد و ... به درستی به اين امر واقفند که عدم برخورد جدی، صريح و محکم با اين گونه حرمت‌شکنی‌ها و قانون‌گريزی‌ها، به معنای صحه نهادن بر اين رويه‌ی نامبارک و زمينه‌ساز وقوع مجدد آن خواهد بود. طبيعی است که اولين قدم در راه پاک کردن اين لکه ننگ، توبيخ و مجازات عاملان، مسببان و مباشران آن است. به همين روی خواسته‌ی روشن ما که مطمئناْ تا تحقق بر آن پافشاری خواهيم نمود، عزل فوری و قطعی نادعلی بابائيان رئيس دانشگاه مازندران، جانعلی‌زاده رئيس دانشگاه صنعتی نوشيروانی بابل، قربانی رئيس حراست اين دانشگاه و تضمين بر عدم ورود مجدد نيروهای نظامی و انتظامی به دانشگاه است.
جناب آقای زاهدی
ما دانشجویان دانشگاه مازندران به هیچ عنوان قصد درخواست چیزی از شما را نداریم؛ چرا که می‌دانیم شما هم بخشی و عاملی از عوامل حکومتی هستيد که چنين برخوردی را با فرزندان مردم روا می‌دارد. لذا می‌توانيد این نامه را در حکم اتمام حجت دانشجویان با عوامل قدرت قلمداد کنيد. ترديدی نيست که با پایان ضرب‌الاجل برای برکناری این آقایان و در صورت عدم تحقق خواسته‌های برحق دانشجويان، دانشگاه‌های سراسر کشور وارد مرحله‌ی جدیدی از مبارزه در جهت حفظ حقوق اولیه‌ی خود خواهند گرديد.

جناب آقای زاهدی
عوامل قدرتی که شما خود را بخشی از آن می‌دانيد، پیش از این نيز بارها با سرکوب تجمعات معلمان، کارگران، دانشجویان و زنان نشان داده‌اند که برای انسانیت و عدالت اجتماعی پشيزی ارزش قائل نیستند و به وضوح به اثبات رسانده‌اند که آن‌چه آنان به گزاف «اقدام علیه امنیت ملی» می‌شمارند بواقع اقدام برای امنیت بشر تحت ستم است. در اين ترديد نداشته باشيد که سرکوب بيشتر نمی‌تواند اين آبروی از دست رفته را باز ستاند. برای تطهير خود و دستگاه تحت امر خود راهی جز گردن نهادن به خواست دانشجويان و تأمين و تضمين امنيت آنان و ايجاد فضايی امن برای تحصيل دانشجويان و محيطی متناسب براي دخالت در سرنوشتشان نخواهيد داشت. اين هشدار را بشنويد که در صورت عدم تحقق خواسته‌ها، مهر سکوتی را که بر لب نهاده‌ايم، خواهيم شکست و عنان سرنوشتمان را به تنهایی در دست خواهیم گرفت.
به امید موفقیت و بهروزی
جمعی از دانشجویان دانشگاه مازندران
* * * *
* از دانشگاه‌های سراسر کشور دعوت می‌شود که اعلام حمایت خود را از دانشجویان دانشگاه مازندران و حفظ حریم دانشگاه با امضای این نامه در بخش «نظرات» و پخش گسترده‌ی آن نشان دهند.

Sunday, April 22, 2007

بيانيه عفو بين الملل در رابطه با اتفاقات دانشگاه مازندران ومعلمان بازداشت شده

AMNESTY INTERNATIONAL

Public Statement

AI Index: MDE 13/045/2007 (Public)
News Service No: 078
20 April 2007

Iran: Arrests of peaceful demonstrators and activists continue


Amnesty International is calling on the Iranian authorities to release immediately and unconditionally all those detained in connection with recent peaceful demonstrations by teachers, students and others, to halt all trial proceedings that could result in the imprisonment of prisoners of conscience and to cease harassment of those campaigning to uphold human rights, including trade union and political rights. The organization is concerned that such protestors have been increasingly targeted since Minister of Intelligence Gholam Hossein Mohseni Ejeie publicly accused the womens’ movement and student campaigners of being part of an enemy conspiracy for a “soft subversion” of the government in Iran on 10 April 2007.

Teachers

Dozens of teachers, mostly members of local Teachers’ Associations or the National Council of Teachers’ Associations, have been detained in recent weeks in connection with demonstrations which began in March 2007 by teachers demanding higher pay and working conditions. Hundreds of teachers were arrested; all were later released, but since then many more teachers have been arrested across the country after plans were announced for strikes on 15 and 16 April, and on 2 May, which is Iran’s National Teachers’ Day.
On 7 April, 45 teachers were arrested in Hamedan, including the entire board of the Hamedan Teachers’ Association, which was subsequently banned by the authorities. Most were released shortly afterwards, but at least four are reported to remain in detention, whose surnames are Zare’i, Ghadimi, Refahiat and Gholami.
On 12 April, three teachers in Tehran, Ali Safar Montajabi, Mohammad Taghi Fallahi and Mahmoud Bagheri were summoned to the Revolutionary Court and afterwards were transferred to Evin Prison. Three others were detained on 14 April and also taken to Evin Prison: Hamid Pourvosouq, the Deputy Head of the Iranian Teachers’ Association, Alireza Akbari Nabi and Mohammad Reza Reza’i Gorgani, members of the senior editorial committee of the weekly “Teachers’ Pen”. On the same day, four teachers, Mojtaba Abtahi, Abdolrasoul Emadi, Nourollah Barkhordar and Hamid Majiri (or Mojizi) were reportedly arrested in Homayoun Shahr; three other teachers were reportedly arrested in Kerman. On 16 April, Ali Akbar Baghani, the Head of the Iranian Teachers’ Association, was detained by three plain clothes officials in his classroom in a school in Tehran. He had previously been detained without charge or trial between 3 and 28 March 2007.

Students

Bizhan Sabagh, an engineering student at Mazandaran University who had previously been suspended by the university disciplinary committee for one term in connection with his student activities, was arrested on 14 April 2007 by security officials in front of the university. Some 14 students who began a sit-in protest at Bizhan Sabagh’s arrest were also detained later the same day. All, with the exception of Sayed Ziya’addin (Ziya) Nabavi, have since been released on bail or on written guarantees.

Womens’ rights activists

On 18 April, two women on trial for participating in a peaceful demonstration on 12 June 2006 demanding equal rights for women were sentenced to prison terms. Fariba Davoudi Mohajer was sentenced to four years’ imprisonment, of which three years were suspended, and Sussan Tahmasebi was sentenced to two years’ imprisonment, of which 18 months were suspended. The women, currently free, are expected to appeal against their sentences. Also on 18 April, Behareh Hedayat, a university student, was tried, without the presence of her lawyer, on charges of “acting against state security”, “participating in an illegal demonstration on 12 June 2006” and “disturbing public order”. Earlier, on 11 April, Azadeh Forghani, a university student, was given a two-year suspended sentence in connection with the same demonstration. Several days later, she was summoned to court where she was questioned and informed that she was facing new charges in connection with a peaceful gathering on 4 March 2007 held to protest against the prosecution of five other activists in connection with the demonstration in June 2006. On 18 April six other women reportedly attended a court session in which they were interrogated about the 4 March gathering. Parvin Ardalan, Zara Amjadian, Elnaz Ansari, Nasrin Afzali, Niloufar Golkar and Marzieh (Minoo) Mortazi Langaroudi were reportedly charged with “gathering and colluding to disturb national security”, “disturbing public order” and “disobeying the orders of officials”.
Five women active in the “Million Signatures Campaign” were arrested on 2 April 2007 while collecting signatures in support of an end to discriminatory legislation against women in Iran. Three were released after one day in detention, but Mahboubeh Hossein Zadeh and Nahid Keshavarz were taken to Evin Prison and were released on bail on 15 April 2007. They were reportedly accused of “acting against state security through propaganda against the system”.

بيانيه شماره 2 دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب پيرامون وقايع اخير دانشگاه مازندران

اراده متحد دانشجويان سراسر ايران سرانجام با آزادي تمامي دانشجويان ربوده شده ،‌به ثمر نشست . پيروزي به دست آمده محصول مبارزه و مقاومت هماهنگ صفوف همبسته دانشجويان تمام دانشگاه هاي ايران است . اين پيروزي را به همه كساني كه هر يك به نوعي در اين اقدام سراسري شركت داشتند تبريك مي گوييم .

با اين همه اين تنها آغاز مبارزه ما براي احقاق حقوق پايمال شده دانشجويان مازندران است . دانشجويان آزادي و خواه و برابري طلب ايران در ادامه اين حركت و در دفاع از مطالبات بر حق دانشجويان دانشگاه مازندران ،‌خواستار بركناري " كادر و رياست " حراست اين دانشگاه و استيضاح دانشجويي رييس دانشگاه مي باشند . بديهي ست كه هر اقدام دانشجويان مازندران براي رسيدن به اين خواسته از طرف بدنه دانشجويي تمامي دانشگاههاي ايرام مورد حمايت قرار خواهد گرفت .

تأكيد مي كنيم كه آزادي دانشجويان ربوده شده ، تنها فاز اول اين مبارزه بوده و دانشگاههاي ايران تا تحقق تك تك مطالبات اعلام شده در بيانيه پيشين ِ " دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب " از هيچ كوششي فروگذار نخواهند بود .

دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب دانشگاههاي ايران

Saturday, April 21, 2007

از سرمایه داری تا ترافیک شهری!!

چندی است که اخبار و ماجراهای مربوط به مسئله روزمره آلودگی هوا، ترافیک سر سام آور وقتل عام خیابانی در جاده های ایران سر لوحه نشریات داخلی قرار می گیرد و به تناوب اظهار نظر ها و انتقادات توخالی و عجیب و غریبی در همه جا از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی منعکس می گردد. بر آن هستم تا به نوبه خود با توجه به زیان های جانی فراوان ناشی از از این پدیده
«که هر از چند گاهی، هم رقم با کشتار مردم در جنگ عراق است» دیدگاهم را بازگو کنم :

اخیرا فردی تحت عنوان سردار رویانیان همانند بسیاری دیگر از حامیان منافع صاحب سرمایه در ایران، معضل آلودگی هوا و مرگ و میر و تمام آنچه که از این پدیده شوم عاید مردم ایران می شود را منتسب به فقط تخلف رانندگان اعلام کرده است! در نظر من چنین واکنشی قبل از هر چیز تمجید و تحسین صاحبان سرمایه ای را بر می انگیزد که سود جویی آنها عموما با بی توجهی کامل در مورد نحوه زندگی مردم، حفظ منابع طبیعی و ایجاد محیطی پاک و قابل زیست همراه است. قابل توجه است که در رادیو تلوزیون جمهوری اسلامی نیز این واکنش ناشیانه دستگاه پلیس را چاپلوسانه مدح و ثنا می گویند و به کرات به درستی عمل سازمان راهنمایی ورانندگی و دیگر دستگاههای دولتی و تقوی افرادی که چنین به جیفه دنیوی و منافع خویش بی اعتنا هستند و فقط در راه منافع مردم گام بر می دارند، تاکید دارند!!!
اما حقیقت چیز دیگری است، بدبختانه پهنه گیتی هیچ گاه از خیل مداحان و چاپلوسان حافظ نظام خالی نبوده است و شکی ندارم که بسیاری از مردم پس از فراگیری درسهایی بسیار پر اهمیت از زندگی خود در سالهای گذشته، فریب چنین پرگویی هایی را نخواهند خورد:
واقعیت این است، نظام سرمایه داری ایران اگر از آزادی و برابری هراس دارد و به آن بی اعتماد است، به عکس از جان و دل به نقشه دست و پا شکسته سرمایه ساز صنعتی و اقتصادی خود اعتماد دارد : نقشه ای که در آن شرکتهای نیمه خصوصی و مونتاژ کار و خودرو ساز ایران به خود اجازه می دهند در پی کسب سود بیشتر، بی بند و بار، بدون توجه به خالی کردن میلیون ها تن مواد آلود کننده ای چون اکسید نیتروژن و اکسیدهای کربن در هوا، آب و زمین ، با تولید روز افزون محصولات خود، زمینه های تخریب محیط زندگی انسانها را فراهم آورند. عمق مطلب اینجاست که خیابانهای تهران و دیگر کلان شهرهای ایران یکی از نمونه های آشکار مقدم شمردن دنباله روی از سود و بازار بر ابتدایی ترین حقوق انسانی است. در حالیکه بسیاری از مردم در گرما و سرما، برف و باران و از روی ناچار در صفهای 40-50 نفره می بایست منتظر وسایل نقلیه عمومی باشند و در بهترین حالت بصورت به هم فشرده و غیر انسانی از آن استفاده کنند ، تعدای دیگر از مردم طبقات مرفه تر در اتومبیل گران قیمت خود و به صورت تک سر نشین در ساعات کاری روز !! بیکار و بی عار و در هیبت دستگاه تبدیل غذا به مدفوع و تنها مصرف کننده، خیابانهای دود گرفته تهران را گشت می زنند و اشغال می کنند. کافیست در هر ساعت از شبانه روز که مایلید، سری به چهار راه ها و پشت چراغهای راهنمایی و رانندگی مرکز شهر بزنید تا متوجه شوید که این تعداد از مردم چگونه زندگی خود را برای تفریح ! در اتومبیل های شخصی خود می گذرانند. می خواهم بگویم حقیقتا اگر به تعداد تنها اتومبیل های ریز و درشتی که در تهران تردد می کنند، نیروی کاری و مولد در راستای تولید سالم اجتماعی وجود داشت، چرخهای صنعتی و و اقتصادی این کشور بدین گونه کند نمی چرخید. و این تنها بخشی از قضیه ای است که نشان از وجود فرسنگها فاصله بین نحوه زندگی بورژوازی ایران امروز و طبقه محروم و زحمتکش دارد.تازه وقتی بوی گند فساد این نظام نامتعارف سرمایه داری بلند می شود که صدا و سیما هر چند روز یک بار در عادی ترین حالت و گذرا خبر از کشته شدن دهها نفر از مردم در هر گوشه از جاده های درون و برون شهری را می دهد. تنها در دوازده روز اول سال جدید بیش از 600 نفر در اثر سوانح رانندگی در خیابانها ، جان خود را از دست داه اند. این آمار به تنهایی در چند روز گذشته برابر با قتل عام نظامی مردم در عراق توسط اسلامیون و اشغال گران آمریکایی بوده است. این در حالیست که در کنار این موضع می بینیم در همراهی با سود، پاسداران وضع موجود چگونه برای کشته شدن یک نظامی وابسته در سه هزار کیلومتر آنطرف تر یعنی در جنگ خود ساخته غزه، تمام رسانه های خو را شبانه روز بسیج می کنند و علیه یکدیگر به ارائه خبر و تحلیل و برگزاری مراسم می پردازند!!در ادامه باید گفت علاوه بر این صدمات و لطمات جانی ای که در سایه تولید روز افزون و بی حساب – کتاب اتومبیل شخصی و دیگر دستگاههای آلاینده، بدون توجه به احتیاجات ضروری مردم، و عدم درک از امکاناتی چون گنجایش جاده ها و ضریب ایمنی آنها، توسط شرکتهای بزرگی چون ایران خودرو و سایپا و ... حادث می شود، می بایست به تاسیس زباله دانی ای که این شرکتها و صاحبین سرمایه در ایران مسبب آن هستند، اشاره کرد: شرکتهای خودرو ساز در ایران با افزایش لجام گسیخته تولید، هر ساله مسئول ایجاد میلیون ها تن مواد آلوده کننده ای هستند که در هوا، آب و زمین پخش می شود. آیا تا به حال از خود پرسیده اید هر مرد، زن و و یا کودک ایرانی سالانه چند تن از مواد آلوده کننده ای را که تجاهل نظام سرمایه داری به ما انسانها تحمیل می کند را ناخواسته باید استشمام کنند؟به گفته آمار و ارقام دولتی هوای آلوده کلان شهرهای ایران در بردارنده بیش از 6 میلیون تن مواد معلق، بیش از5000 تن سرب، 47.2 میلیون تن منوکسید کربن و 18.3 میلیون تن اکسید سلفور است. تردیدی نیست که مسئله آلودگی هوا، این مرگ تدریجی ما انسانها، با توجه به نقص های اساسی در روشهای دستگاه آمار این کشور بیش از اینها بر آورد می شود.بدین ترتیب با مطالبی که بالا گفته شد و همانطور که بر نیروهای مترقی و چپ و رادیکال این جامعه معلوم است، رشد حتی نصفه ونیمه سرمایه داری در ایران شرایطی را به بار آورده که در آن سود جویی در تضاد با نظام رفاه عمومی قرار گرفته است. وچون در چنین نظامی یعنی اقتصاد سرمایه داری، عامل اقتصادی، تنها عامل اصلی آلودگی محیط زیست و دیگر بدبختی انسانهاست و همچنین چون این مسئله فقط مربوط به این جامعه نیست، در نتیجه حل موثر این معضل در نظام سرمایه داری به دلیل دنباله روی از سود شرکتهای بزرگ تولید کننده ( علیرغم تمام پرگویی هایی که می شود) غیر ممکن است.لازم به یاد آوری است، برخورد با این موضوع تنها در مورد مردمی نیست که برای ادامه زندگی در روابط حاکم و محکوم ، ناگزیرند در شهرهای بزرگی چون تهران بمانند و افرادی که به علت سود جویی و صاحب سرمایه بودن و همدستی با قدرت سیاسی، محیط زندگی ما انسانها را خراب می کنند؛ بلکه تضاد منافع بین سرمایه داری چه دولتی و چه خصوصی – چه چه پیشرفته و پیرامونی با نحوه زندگی نوع انسان است که با دستگاه قضایی ! و پلیس و بورس بازی و کثیف ترین و غیر اخلاقی ترین اقدامات در جهت یک نظم موجود فرا منطقه ای حرکت می کنند. یک طرف این قضیه مشخصا در ایران امروز مربوط به بورژوازی و محافل خودی و غیر خودی است که برای دفاع از پول و ثروت و بازتولید آن و همچنین برای جلوگیری از بر هم خوردن این نظام اجتماعی، به یک حکومت، به یک نظم مقتدر و امنیت نیازمند است و طرف دیگر آن مربوط به قدرت سیاسی حاکم بر ایران است که تحت عنوان اسلام سیاسی با دمیدن به آتش سود جویی شرکتها و موسسات نیمه خصوصی به دنبال پاسداری و جذب سرمایه گذاری کلان خارجی و متعاقب آن تامین امنیت برای آینده خود است.حال باید از خود بپرسیم : آیا مشتی سوء استفاده چی موفق خواهند شد که به خاطر انباشتن جیبهایشان و برای ارضا حرص و آزشان، محیط زندگی ما انسانها را که به بهای جان ومال هزاران انسان زحمتکش ساخته شده اند، تیره و تار سازند ؟ آیا ما سرانجام قربانی عطش سیراب نشدنی سود جویی خودمان خواهیم شد؟ آیا به راستی جامعه ای که در آن پولداران به ازاء زندگی طاقت فرسای دیگران باز هم پولدار تر می شوند، جامعه ای انسانی خواهد بود؟
Piran_2008@yahoo.com
پیمان پیران

ضيا نبوي ازاد خواهد شد

طبق اخبار رسيده اخرين دانشجوي مازندراني در بند ضيا نبوي امروز ساعت 1 ازاد خواهد شد. اين در حالي است که دانشجويان مبارزه را تمام شده نمي دانند و تا رسيدن به تمام خواسته هايشان دست از مبارزه نخواهند کشيد.

Thursday, April 19, 2007

دو وبلاگ از دانشگاه مازندران

نشریه ای جدید در دانشگاه مازندران

ارگان اینترنتی نشریه گوزن ها آغاز به کار کرد

اعتراض ادامه دارد

دانشجویان دانشگاه مازندران همچنان بر اولتیماتوم خود مصرند و اعلام کرده اند تا آزادی بی قید و شرط ضیا نبوی و برآورده شدن تمام و کمال خواسته هایشان اعتراضات ادامه خواهد داشت. در این راستا از همین حالا فراخوان تجمعی در روز شنبه ساعت 11:30 رو به روی ساختمان برق دانشگاه مازندران داده شده است.

آزادی 2 دانشجوی دیگر دانشگاه مازندران

2 تن دیگر از دانشجویان دانشگاه مازندران آزاد شدند. بنا بر اخرین اخبار رسیده " سعيد يعقوبي نژاد" ،" بيژن صباغ" امروز آزاد گردیدند.طبق اخبار رسیده ضیا نبوی همچنان در زندان در اعتصاب غذا به سر می برد.

Support students in the face of a silent coup in Mazandaran university!

A brief summary of confrontations in Mazandaran University

In the past few days, students of Mazandaran University –in north of Iran – face a new wave of suppression that is inflicted by the government against students for maintain strangulation in academic environments. The last manifestation of this is the abduction of student activists. Bijan Sabbagh – a well known left - wing student activist, editor in chief of several magazines – was abducted, under cover government forces on 14th April. Also, on Saturday night, at least fourteen more students – who protested against this abduction – were arrested bye the same. During the same period, another abducted student was released, in a remote suburb in the city of Babol, while his body was broken and shattered.

However, the abductors’ identity is yet to be revealed, the finger of suspicion points at the Ministry of Security forces of the Islamic regime.

Recently 10 of the fifteen arrested students were released. Five are still remained captured. The ten release students are under an immense pressure and being threatened to not contact with anybody. Zia Nabavi one of arrested student has gone to hunger strike. Bijan Sabbagh informed his family the day after his abduction, that he won’t be released soon. The tone of his voice indicated that he has been heavily tortured.

Now, university’s atmosphere is in a total turmoil. Many students of universities around the country have expressed their unconditional support for the freedom of arrested students.

Wednesday, April 18, 2007

ازادی سه تن از دانشجویان

سه تن دیگر از دانشجویان دانشگاه مازندران آزاد شدند. بنا بر اخرین اخبار رسیده علی تقی پور، عمید مشرف زاده و مهدی شریف النسبی امروز آزاد گردیدند. گفته می شود سعید یعقوبی نژاد و ضیا نبوی به بند جوانان زندان بابل منتقل شده اند. هنوزاز محل نگهداری بیژن صباغ خبری در دست نیست.

هشدار دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب

در صورت برآورده نشدن خواسته های دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بدین وسیله اعلام می شود که اقداماتی که تاکنون انجام شده تنها مقدمه ایست برای اعتراضات رادیکال و گسترده تر بعدی.

ضیا نبوی همچنان در اعتصاب غذا

طبق اخبار رسیده ضیا نبوی همچنان در زندان در اعتصاب غذا به سر می برد.

Statement of the "Freedom & Equality Loving Students" in Mazendaran University on the current situation as cited below:

On Saturday April 14, Bijan Sabagh, a student in the engineering school at the University of Mazandaran was kidnapped by unidentified security agents in front of the university.
Mr. Sabagh had previously been suspended from university for one term following the latest events at the university.
As of today, there is no news on Mr. Sabagh. Three students at the university, who were also disciplined following these latest events, have joined another 14 students to stage a sit-in to protest Mr.Sabagh's disappearance. There three students are staging a three-day hunger strike following their recent disciplinary verdict.
Further events unfolded on the night of Saturday April 14. A mob of unidentified men invaded the university and started attacking students, taking them to unknown locations.
The names of those individuals kidnapped are as follows:
Amid Moshref zade, Ali Tagipor, Homans Homan Sharifirad, Ali Kiani, Ramin Ajorlo, Mehrn Ziabakhsh Siavash Naeimi, Ziae Nabavi, Nejatollah Afshar,Alireza Kelarestagy, Paiman Aliasi, Joted Mishafi, Mehdi Sharifeldin, Saeed Yagobinejad.
One of those kidnapped was found beaten 40 kilometers outside the city.
The situation of the University of Mazandaran, located in two large cities of Babol and Babol sar is extremely unsettled. The University is still under watch by the armed forces of the government of Iran. The students of the same University are under constant watch. The management of the University has refused to take any responsibility and have not reacted to his situation.
If this situation is allowed to continue it will not be resolved and will become a problem at all universities in Iran. We also indicate if they do not review and take action to our requests as listed below, the situation will escalate.
1. Release of every student that has been arrested
2. Expiration of convictions of the released
3. Call back all the armed forces at all universities
4. The request of an explanation or position from management of the university

"Freedom & Equality Loving Students" in Iran

بیانیه دانشجویان دانشگاه اصفهان و علوم پزشکی در حمایت از دانشجویان مازندران

آزادی دانشجویان دستگیرشده،فوری و بدون قیدو شرط!!
دانشگاههای کشور دیگر علنا عرصه ی تاخت و تاز نیروهای امنیتی گردیده اند. پس از تمامی اقدامات سرکوبگرانه ای که در راستای خاموش ردن و به سکوت شانیدن جنبش دانشجویی و پادگانی کردن فضای دانشگاه ها انجام شده است، دیر حتی از ربودن دانشجویان معترض از درون دانشگاه نیز ابایی نیست. قرار است آزادی فعالین دانشجو در عرصه ی اعتراض به وضع موجود، به هر وسیله ی ممکن لگدمال شود.
پس از دستگیری بیژن صباغ ، دانشجوی دانشگاه مازندران، در مورخه شنبه ۲۶/۱/۸۶ ، ۱۵ تن دیگر از دانشجویان این دانشگاه نیز در پی اعتراض به این عمل ، ۲ روز بعد ربوده شدند.
ما جمعی از دانشجویان دانشگاه های اصفهان و علوم پزشکی ضمن اعتراض شدید به این اقدامات سرکوبگرانه ، خواهان آزادی فوری این دستگیرشدگان هستیم و ضمن حمایت از کلیه ی فعالیتهایی که تا کنون در راستای آزادی آنان انجام گرفته است، دیگر دانشجویان و تمامی انسان های آزادیخواه را به حکایت از آنان فرامیخوانیم.
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاه های اصفهان و علوم پزشی

حمایت دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد از دانشجویان مازندران

در تاريخ 86/1/26 روز چهارشنبه تجمعي براي اعتراض به ربوده شدن بيژن صباغ و 15 تن ديگر از دانشجويان دانشگاه مازندران در دانشگاه فردوسي مشهد برگزار شد. در اين تجمع كه حدود 100 نفر از دانشجويان دانشگاه شركت داشتند بيانيه دانشجويان دانشگاه فردوسي و نيز بيانيه دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب قرائت شد. اين تجمع در مقابل دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي برگزار شد.در ميان شعار ها مي توان به ‹ دانشجوي آزاده حمايتت مي كنيم › و نيز ‹ دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد › و نيز معلم زحمتكش حماييت مي كنيم و نيز نان - صلح - آزادي و. . . اشاره كرد.در ميان پلاكارد ها نيز دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد و دست آخر سوسياليسم يا بربريت ديده مي شد.اين مراسم در ساعت 12 آغاز و در ساعت 13 با خواندن بيانيه دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب به پايان رسيد

Tuesday, April 17, 2007

حمایت دانشجویان سنندج

دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه سنندج نیز با صدور بیانیه ای حمایت خود را از دانشجویان دانشگاه مازندران اعلام کردند.

An Iranian student kidnapped by Iranian security forces

Mr.Bijan Sabagh, student activist of Mazandaran University in northern city of Sari, was kidnapped by the Iranian security froces on Satuarday, 14 April 2007, on way to the university. Mr. Sabagh is student of 4th year of chemical engineering. He was suspended from his study for a period of one term in the beginning of March 2007.
Following the arrest of Mr.Sabagh, plain clothe forces tried to detain three student activists but were stopped by a huge number of students amounted to 300.
It has been reported that 15 studnets of Babol University in nothern city of Babol were also kidnapped by plain clothe forces of the Islamic regime on Sunday, 15 April 2007, following a student protests that was held at this university calling for the release of Mr.Sabagh and the prosecution of student activists to be stopped.

بيانيه انجمن هاي اسلامي پیرامون حوادث دانشگاه مازندران

نظر به شکست برخوردهای گسترده سال گذشته ــ احضار به کمیته های انضباطی ستاره دار شدن فعالین دانشجویی انحلال و تعلیق انجمن های اسلامی و شوراهای صنفی و کانون های فرهنگی توقیف نشریات دانشجویی ــ اینبار در سال ۸۶ دامنه ی برخوردها در دانشگاه ها گسترش یافته و مسئولین وزارت علوم با همکاری نهادهای امنیتی بر فشار خویش افزوده اند. در این راستا و
در ادامه ی برخوردهای غیر اصولی و اقتدارگرایانه با جنبش های دانشجویی ، فرهنگیان ، زنان و کارگران در ماههای اخیر ، ناباورانه از بازداشت غیرقانونی 15 تن از فعالین دانشجویی در دانشگاه مازندران مطلع شدیم. اخبار حاکی از تعرض ، هتک حرمت و ورود غیر قانونی نیروهای امنیتی و لباس شخصی به دانشگاه و ورود غیرقانونی به منازل دانشجویان و همچنین حمله ی عده ای از اعضای یک نهاد شبه نظامی به دفاتر انجمن اسلامی دانشکده های دانشگاه مازندران است. انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های صادر کننده بیانیه حاضر این اعمال را در راستای تهدیدات اخیر مقامات ارشد امنیتی بر علیه جنبش زنان و دانشجویان ارزیابی کرده و ضمن اعلام همبستگی و پشتیبانی با دوستان دربند این اقدام را به شدت محکوم می نمایند. همچنین از کلیه ی نهادهای مدنی ، سازمان ها و احزاب سیاسی و حقوقی ، عموم دانشجویان و ملت آزاده می خواهیم واکنشی مناسب به این اقدام شنیع از خود نشان دهند. بدیهی است سکوت جامعه ی دانشگاهی و ملت آزاده در مقابل چنین اعمالی ، حاصلی جز تنگ تر شدن طناب قدرت بر گردن جامعه ی فکری و فرهنگی ندارد. بی شک مقصر اصلی این حادثه و حوادث مشابه در دانشگاه های دیگر مسئولین وزارت علوم می باشند و تنها با تغییر این افراد است که آرامش به دانشگاه باز خواهد گشت.
و نیز به برخی نهادهای اقتدارگرای حاکمیت هشدار می دهیم که اصرار بر ادامه ی این برخوردهای گسترده و غیرانسانی که در جهت تهدید و تحدید فضای دانشگاه ها و جامعه می باشد ، نه تنها منجر به اتحاد و انسجام ملی نخواهد شد بلکه با توجه به شرایط خطیر فعلی کشور منجر به دوری بیش از پیش جامعه و حاکمیت خواهد گردید.
در پایان دانشجویان دانشگاه های زیر خواهان موارد ذیل می باشند:

1- مشخص شدن وضعیت دانشجویان ربوده شده
2- آزادی فوری و بدون قید و شرط 15 فعال دانشگاه مازندران
3- شناسایی و دستگیری و محاکمه آمران و عاملان این واقعه بی شرمانه
4- تعهد رئیس دولت مبنی بر حفظ امنیت و صیانت از حریم مقدس دانشگاه

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه های:

۱- صنعتی شاهرود
۲- شیراز و علوم پزشکی
۳- سيستان و بلوچستان
۴- امور اقتصاد و دارايي
۵- تربيت معلم تهران
۶- شهركرد
۷- علوم پزشكي شهركرد
۸- زنجان
۹- شهيد باهنر كرمان
۱۰- علم و صنعت
۱۱- الزهرا
۱۲- علوم پزشكي كرمانشاه
۱۳- لرستان
۱۴- شهيد عباسپور
۱۵- شهيد رجايي
۱۶- علامه طباطبايي
۱۷- علوم پزشكي ايران
۱۸- تربيت معلم سبزوار
۱۹- فردوسي
۲۰- علوم پزشكي مشهد
۲۱- اميركبير
۲۲- ايلام
۲۳- صنعتي شريف
۲۴- بيرجند، كردستان
۲۵- همدان
۲۶- مازندران
۲۷- دانشگاه كشاورزي و منابع طبيعي ساري
۲۸- خواجه نصير
۲۹- صنعتي اصفهان
۳۰- گرگان
۳۱- اروميه
۳۲- محقق اردبيل
۳۳- اقتصاد زاهدان
۳۴- صنعتي سهند تبريز
۳۵- كاشان
۳۶- مجمع اسلامي دانشگاه سمنان

بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه در اعتراض به بازداشت دانشجویان دانشگاه مازندران

بازداشت بيِژن صباغ ازدانشجویان دانشگاه مازندران را مي توان به شکل کلي در ادامه ي سياست هاي حاکمیت در باب سرکوبي و برخورد با دانشجويان محسوب کرد. اما آيا مي توان به واقع برخورد هاي خارج از ضوابط قانوني و به دور از دورانديشي در جهت منافع مردم است؟ امروز که از سويي بدون ملاحظات دو انديشانه قطار بدون دنده عقب و ترمز هسته اي در حرکت است و دعوت به هرگونه گفتگو در اين باب و تشکيک در مسير اين لوکوموتيو به عنوان مخالفت با نظام قلمداد مي شود و از سوي ديگر مطالبات شهروندي با بازدشت معلمان و زنان در نطفه خفه مي شود؛ چگونه مي توان دم از وحدت ملي زد؟
نيکو نيست که دانشجوياني را که در خواست آزادي دوستشان از بند داشتند را در بند نمود. اين به معناي تاييد مضاعف بر جريان حذف منتقدين خواهد بود. و از سويي ديگر نارضايتي را افزاي خواهد داد. آيا آقاي احمدي نژاد که بر آمده از يک سيستم حق الرايي هستند قصد دارند سيستم حق الرايي را حذف نموده و تنها راي خود را در حکم تنها حقيقت قلمداد نمايند؟
در شرايط کنوني هرگونه سرکوب ملي و در نتيجه افزايش شکاف بين دولت و ملت را افزايش داده و باعث جداي پاره اي از ملت از دولت مي شودو اين خود زمينه ساز حمله ي خارجي مي تواند قلمداد گردد. عدم پاسخگويي به خواست هاي معلمان، کارگران،دانشجويان،زنان، و اقوام ، اتحاد و منافع ملي را هدف قرار داده است که به جاست دلسوزان نظام متوجه اين قضيه باشند.
انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علامه طباطبايي ضمن محکوميت ورود غير قانوني نيروهاي مجهول الهويه به محيط مقدس علم و انتقاد توصيه مي نمايد سريعا دانشجويان دانشگاه مازندران آزاد شوند. از سويي ديگر با تاکيد بر هويت مردمی انجمن اسلامي به عنوان رکن مهمي از جنبش دانشجويي اعلام مي شود که جنبش دانشجويي مخالف هرگونه دخالت بيگانه در حيات سياسي کشور بوده راه تغيير و اصلاح مشکلات تاريخي ايران را تنها از درون متصور است. برخورد با يک دانشجو به اين بهانه که او به دنبال براندازي است بايد با ارائه دلايل و مستندات درباره ي همان دانشجو باشد و الا بعيد نيست که بنگاه هاي ايجاد دموکراسي آمريکايي به دنبال براندازي نرم هم باشند اگر چه ساحت جنبش دانشجوي از اين اتهام بي معنا بري باشد.
در پايان دستگيري دانشجويان معترض و متحصن را در دانشگاه مازندران که بعضي از ايشان در اعتراض به دستگيري بيژن صباغ به اعتصاب غذا پرداخته بودند هرچند به طور ناخود آگاه در جهت اهداف پليد بيگانگان ارزيابي مي شود.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه مازندران

بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق (شهید عباسپور) در حمایت از دانشجویان دانشگاه مازندران

شب با گلوی خونین
خوانده است دیرگاه
دریا نشسته سرد.
یک شاخه در سیاهی جنگل
به سوی نور
فریاد می‌کشد.
شنبه ۲۵ فروردین ۸۶، مقابل درب اصلی دانشکده فنی بابل: ربوده شدن بیژن صباغ ثانی، فعال دانشجویی دانشکده فنی دانشگاه مازندران توسط عوامل ناشناس!
شنبه و یکشنبه ۲۵ و ۲۶ فروردین ۸۶، دانشکده فنی بابل: تجمع و تحصن اعتراض‌آمیز جمع کثیری از دانشجویان این دانشکده و اعتصاب غذای ۳ نفر از دانشجویان تعلیقی.
نیمه‌شب یکشنبه ۲۶ فروردین ۸۶، دانشکده فنی بابل: ورود غیرقانونی نیروهای امنیتی به داخل دانشکده، ضرب و شتم ۱۵ دانشجوی متحصن و ربودن آن‌ها!!
(اسامی دانشجویان ربوده شده: ‌رامین آجرلو، نجات‌الله افشار، پیمان الیاسی، علی تقی‌پور، هومن شریفی‌راد، مهدی شریف‌الدین نسبی، جواد میرشفیعی ، علی كیایی، مهران ضیابخش، علیرضا كلارستاقی، عمید مشرف‌زاده،‌ ‌ ضیاء نبوی، ‌سیاوش نعیمی)
دوشنبه ۲۷ فروردین ۸۶، دانشکده فنی بابل: حضور پرشمار نیروهای امنیتی لباس شخصی در محوطه دانشکده فنی.
ما دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق (شهید عباسپور)، ضمن ابراز نگرانی شدید نسبت به وضعیت نامعلوم دانشجویان ربوده شده و سلامت آنان، این تجاوز بی‌شرمانه به دانشجویان و دانشگاه و نیز ایجاد فضای رعب، وحشت و سرکوب در دانشگاه مازندران را محکوم می‌کنیم.
در همین رابطه با پا‌فشاری بر تمامی مطالبات بر حق دانشجویان دانشگاه مازندران، خواسته‌های خود را به شرح زیر اعلام می‌داریم:
۱ - آزادی فوری و بی قید و شرط بیژن صباغ و دیگر دانشجویان ربوده شده
۲ - لغو کلیه احكام انضباطی دانشجویان دانشگاه مازندران
۳ - ‌خروج هرچه سریعتر تمامی نیروهای امنیتی و اطلاعاتی از دانشگاه مازندران
۴ - استعفای ریاست و حراست دانشگاه مازندران در قبال وقایع اخیر
در پایان یادآور می‌شویم، در صورت برآورده نشدن مطالبات‌مان و تداوم این اوضاع، در کنار دانشجویان آزادی‌خواه دیگر دانشگاه‌ها به اقدامات جدی‌تری دست خواهیم زد.
جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعت آب و برق (شهید عباسپور)

بیانیه دانشجویان دانشگاه تفرش پیرامون حوادث دانشگاه مازندران

هنوز چند روزی از بازگشایی مجدد دانشگاه ها در سال جدید و نوبهار 1386 نگذشته بود که دانشجویانی که با پشت سر گذاشتن سال سیاه 85 ، سالی که پر از بیم و امید و تهدید و تحدید بود سالی که نشان های سرافرازی دانشگاه ، نشان ستاره ی مهروزان را به سینه دیدند و سالی که آسمان سیاه دانشگاه پر ستاره شد.
به امید سال 86 به دانشگاه باز می گشتند تا شاید راه و رسم آزادی ستیزان در سال پیش رو و در حالی که دم از " اتحاد ملی " و انسجام اسلامی می زنند تغییر کرده باشد دانشگاه یکبار دیگر امواج مهیب هجوم انسانیت ستیزان را احساس کرد .
آری ، دانشگاه مازندران شاهد ربوده شدن دانشجویش در روز روشن و در پیشگاه چشمان دانشجویان خود بود.
"بیژن صباغ" فعال دانشجویی دانشگاه مازندران ربوده شد.
این اقدام گستاخانه با واکنش قهرمانانه و هوشمندانه دانشجویان آگاه دانشگاه مازندران روبه رو شد اما نه تنها از گستاخی این جماعت نکاست بلکه این بار وحشیانه تر بیش از 15 نفر از دانشجویان را راهی بند کردند و جالب آنکه هنوز هیچ نهادی مسئولیت این آدم ربایی ها را به عهده نگرفته است .
ما از خواسته ها و مطالبات دانشجویان مقاوم دانشگاه مازندران قاطعانه حمایت می کنیم و خود را در سختی های دوستانمان شریک می دانیم که خود در سایه هجوم این قوم بی بهره از رنگ و بوی انسانیت حیاتی بهتر از یارانمان نداریم و کاسه صبرمان لبریز گشته است که این خود مجال دیگری را می طلبد که وقتی دیگر را طلب می کند.
ما خواهان روشن شدن وضعیت دانشجویان ربوده شده و آزادی فوری و بی قید و شرط آنان می باشیم و احکام صادره از سوی بیدادگاه های انضباطی این دانشگاه و همچنین سایر دانشگاه های میهن را محکوم می کنیم.
دانشجویان آزادیخواه و دانشجویان برابری طلب دانشگاه تفرش
فروردین ماه 1386

عکس های تجمع امروز بابلسر





بیانیه انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی سهند در پی حوادث اخیر دانشگاه مازندران

تهدید ، تعلیق ، زندان ؛ اینان کلماتی آشنا هستند که سالیانی است بر پیکره ی جنبش دانشجویی سایه انداخته اند . اعتصابات دانشجویی در دانشگاههای سراسر کشور که در پی و همراه با اعتصابات کارگری ، اعتراضات صنفی معلمان اتفاق می افتد همگی حاکی از مخالفت اقشار عمومی جامعه با وضعیت موجود می باشد . وضعیتی که در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی راه را برای هرگونه اعتراض و تلاش به منظور احقاق حقوق مسدود نموده است .در پی دستگیری فعالین جنبش زنان و انتقال آنان به اوین ، با گذراندن شب عید معلمان در بند حکومت ، این بار قرعه به نام دانشجویان افتاد . دانشجویانی که توانی جز جانشان ، ابزاری جز انگیزه شان و طنینی جز صدایشان به منظور بیان اعتراض ندارند .
روز شنبه 25 فروردين 86 بيژن صباغ دانشجوي دانشكده فني دانشگاه مازندران كه پس از وقايع اخير اين دانشگاه به يك ترم تعليق از تحصيل محكوم شده بود ،‌توسط نيروهاي امنيتي ناشناس در برابر دانشگاه ربوده شد ، كه تا اين لحظه هيچ اطلاعي از وضعيت وي در دست نيست . پس از آن تعدادي از دانشجويان اين دانشگاه ،‌از جمله سه دانشجويي كه از روز شنبه پس از صدور احكام انضباطي شان در اعتصاب غذا به سر مي بردند ،‌ در اعتراض به ربوده شدن بيژن و وضعيت پيش آمده در محيط دانشگاه دست به تحصن زدند . شب يكشنبه ،‌در حاليكه اين متحصنين ،‌ كه تعدادشان به 14 نفر مي رسيد ،‌ در دانشگاه تنها بودند ،‌افراد ناشناس با حمله به محيط دانشگاه و درگيري با اين دانشجويان ،‌آنان را به مكان نامعلومي منتقل كردند . جالب اینکه ، حراست و رياست دانشگاه ،‌هيچ گونه مسئوليتي در قبال اوضاع پيش آمده به عهده نگرفته اند .انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز ،ضمن آرزوی آزادی برای یاران خود به تمام دانشجویان کشور اعلام می دارد که چنین سرکوب گری هایی اگر در نطفه خفه نشود ماهیت جنبش دانشجویی را تهدید خواهد کرد وبه مسولان حکومت تمامیتخواه هشدار مي دهد كه در صورت استمرار فضاي سركوب و رعب و وحشت در دانشگاههای کشور و عدم آزادی دانشجویان ربوده شده بدون شک دانشجویان سکوت نخواهند کرد و تا آخرین نفس از بزرگترین ناموس خود یعنی حقشان دفاع خواهند کرد .

اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز برای همبستگی با دانشجویان دانشگاه مازندران

جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز در حمایت از «بیژن صباغ» و سایر دانشجویان بازداشت شده دانشگاه مازندران دست به تحصن و اعتصاب غذای نمادین زدند. این دانشجویان اعلام کرده اند که در همبستگی با دانشجویان مازندران از صبح امروز (28/1/85) تا ساعت 16 در اعتصاب غذای نمادین خواهند بود تا صدای اعتراض خود را نسبت به هتک حرمت دانشگاه و سرکوب دانشجویان به همگان برسانند. در این حرکت اعتراض آمیز نمادین، پلاکاردهایی به چشم می خورد که در آن دانشجویان دانشگاه سهند خواستار آزادی دانشجویان بازداشت شده و ربوده شده ی دانشگاه مازندران شده اند. دانشجویان یکی از پیامهای مهم خود را طی پلاکاردی چنین نوشته اند: «کسانی که باد می کارند، طوفان درو می کنند!»

حمايت دانشگاههاي تهران از دانشجويان مازندران

پس از اتفاقات دانشگاه مازندران دانشجويان دانشگاههاي تهران حمايت خود را از دانشجويان مازندران اعلام كردند. طي ديروز و امروز دانشجوان چپ راديكال با پخش گسترده تراكت وبيانيه در دانشگاههاي تهران، علامه، پلي تكنيك، شريف وهنرهمبستگي خود را با اين دانشجويان نشان دادند. هم اكنون در دانشگاه پلي تكنيك به نشانه حمايت از دانشجويان مازندران عكس ها و خبر هاي اتفاقات اين دانشگاه در معرض ديد دانشجويان قرار گرفته است.

برگزاري تجمع موفقيت آميز در بابلسر

امروز راس ساعت 12:30 طبق قرار قبلي عليرغم فضاي پليسي وتهديد فعالين، تجمعي با شركت 800 -700نفر ازدانشجويان دانشگاه مازندران در واحد بابلسر برگزار شد. طي اين تجمع دانشجويان با دادن اولتيماتوم به دانشگاه اعلام كردند كه اگر تا شنبه خواسته هايشان به صورت تمام و كمال برآورده نشود اعتراضات را به صورت گسترده تر وراديكال تري ادامه خواهند داد.

لباس شخصي ها در دانشگاه

پس از قرق شدن دانشگاه مازندران (واحد بابل) اينبار لباس شخصي هاي بي سيم به دست در واحد ساري ديده شده اند . گفته مي شود اين عناصر مشكوك قصد ربودن فعالين ساري را دارند تا از گسترده تر شدن مقاومت جلوگيري كنند.

تماس هاي تهديد آميز با خانواده ها

در پي وقايع اخيردانشگاه مازندران تماس هاي تلفني تهديد آميزي نيز با خانواده هاي دانشجويان فعال گرفته شده است. در اين تماس ها با تهديد خانواده ها قصد در ارعاب پدران و مادران و دانشجويان دارند . همچنين در طي اين تماس ها شخص تماس گيرنده با اعلام اينكه فرزند شما كمونيست شده است قصد دارد فضاي رعب و وحشت را سنگين تر كند.

از آسمان دانشگاه ،گر تیر و فتنه بارد اعتراض ادامه دارد

اعتصاب غذای دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز
برای همبستگی با دانشجویان دانشگاه مازندران

جمعی از دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز در حمایت از «بیژن صباغ» و سایر دانشجویان بازداشت شده دانشگاه مازندران دست به تحصن و اعتصاب غذای نمادین زدند. این دانشجویان اعلام کرده اند که در همبستگی با دانشجویان مازندران از صبح امروز (28/1/85) تا ساعت 16 در اعتصاب غذای نمادین خواهند بود تا صدای اعتراض خود را نسبت به هتک حرمت دانشگاه و سرکوب دانشجویان به همگان برسانند. در این حرکت اعتراض آمیز نمادین، پلاکاردهایی به چشم می خورد که در آن دانشجویان دانشگاه سهند خواستار آزادی دانشجویان بازداشت شده و ربوده شده ی دانشگاه مازندران شده اند. دانشجویان یکی از پیامهای مهم خود را طی پلاکاردی چنین نوشته اند: «کسانی که باد می کارند، طوفان درو می کنند!»

اخبار مازندران : تشدید فضای نظامی و امنیتی در بابلسر

فضای شهر بابلسر ، به خصوص دانشگاه آن ، هر لحظه امنیتی تر می شود . تهدید شفاهی دانشجویان ادامه دارد . یکی از دانشجویان که توسط نیروهای امنیتی چند ساعت ربوده شده بود ، ( در صورت ادامه فعالیت خود ) به مرگ تهدید شده است . شب گذشته نیروهای ناشناس با یورش به خانه ی یکی از دانشجویان ( که در هنگام این یورش در خانه نبوده است ) تمامی خانه را مورد تفتیش قرار داده و با به هم زدن وسایل زندگی او و جستجوی صفحه به صفحه ی کتابهای شخصی وی ، محل را ترک کرده بودند . اخبار رسیده از شهر حاکی از آن است که نیروهای امنیتی و نظامی ، علاوه بر دانشگاه ، تمام شهر را اشغال کرده اند .

Monday, April 16, 2007

آخرین اخبار از اوضاع مازندران

بنا به آخرین اخبار، اوضاع دانشگاه مازندران شعبه بابلسر همچنان آشفته بوده و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نه تنها دانشگاه ، بلکه کل شهر را به شکل محسوسی زیر نظر گرفته اند . برخی از دانشجویان این دانشگاه می گویند که به هنگام خروج از خانه و خوابگاه به شکلی علنی از طرف نیروهای اطلاعاتی مجهز به بی سیم تحت تعقیب قرار می گیرند .

بيانيه دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب در رابطه با وقايع اخير دانشگاه مازندران


روز شنبه 25 فروردين بيژن صباغ دانشجوي دانشكده فني دانشگاه مازندران كه پس از وقايع اخير اين دانشگاه به يك ترم تعليق از تحصيل محكوم شده بود ،‌توسط نيروهاي امنيتي ناشناس در برابر دانشگاه ربوده شد ، كه تا اين لحظه هيچ اطلاعي از وضعيت وي در دست نيست . پس از آن تعدادي از دانشجويان اين دانشگاه ،‌از جمله سه دانشجويي كه از روز شنبه پس از صدور احكام انضباطي شان در اعتصاب غذا به سر مي بردند ،‌ در اعتراض به ربوده شدن بيژن و وضعيت پيش آمده در محيط دانشگاه دست به تحصن زدند . شب يكشنبه ،‌در حاليكه اين متحصنين ،‌ كه تعدادشان به 14 نفر مي رسيد ،‌ در دانشگاه تنها بودند ،‌افراد ناشناس با حمله به محيط دانشگاه و درگيري با اين دانشجويان ،‌آنان را به مكان نامعلومي منتقل كردند . اسامي اين افراد كه تا اين لحظه هيچ اطلاعي از آنها در دست نيست ،‌ به شرح زير است : عميد مشرف زاده ،‌ علي تقي پور ،‌ هومن شريفي راد ، علي كيايي ، رامين آجرلو ، مهران ضيا بخش ،‌ سياوش نعيمي ، ضياء نبوي ، نجات الله افشار ، عليرضا كلارستاقي ، پيمان الياسي ، جواد مير شفيعي ،‌ مهدي شريف الدين نسبي و سعید یعقوبی نژاد . همچنين در ساعت 9 شب يكي ديگر از دانشجويان توسط نيروهاي امنيتي ربوده شده و پس از ضرب و شتم و بازجويي ،‌دركيلومتر 40 جاده محمود آباد رها شد.

اوضاع دانشگاه مازندران ،‌در دوشهر بابل و بابلسر ،‌هم اكنون كاملا آشفته است. دانشگاه در قرق نيروهاي امنيتي ست و دانشجويان به شكل كاملا محسوسي تحت نظر مي باشند . حراست و رياست دانشگاه ،‌هيچ گونه مسئوليتي در قبال اوضاع پيش آمده به عهده نگرفته اند .

ما دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب دانشگاههاي سراسر ايران ، هشدار مي دهيم كه در صورت استمرار فضاي سركوب و رعب و وحشت در اين دانشگاه و تداوم وضعيت نامعلوم تمامي دانشجويان ربوده شده در دو روز اخير ،‌اين اعتراض به دانشگاه مازندران محدود نمانده و تمامي دانشگاههاي ايران به صحنه تهاجم صفوف به هم پيوسته ي دانشجويان تبديل خواهد شد .

ما اعلام مي كنيم كه در صورت محقق نشدن مطالبات زير ،‌ اين اقدامات نهادهاي رسمي و غير رسمي سركوبگر را بي پاسخ نخواهيم گذاشت :
1- آزادي بي قيد و شرط تمامي دانشجويان ربوده شده
2- لغو احكام انضباطي دانشجويان دانشگاه مازندران
3- ‌خروج هرچه سريعتر تمامي نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي از دانشگاه
4 – استيضاح دانشجويي رياست و حراست دانشگاه در قبال وقايع اخير .
دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب دانشگاههاي ايران

بيژن آزاد نخواهد شد

بر طبق آخرین اخبار به دست آمده ،علیرغم آنکه صبح امروز از خانواده بیژن از سوی دستگاه اطلاعاتی خواسته شده بود که وثیقه ای 5 میلیون تومانی برای آزادی وی فراهم کنند، ولی پس از مراجعه خانواده این دانشجوی ربوده شده به دادسرای شهرستان بابل، فردی تحت عنوان قاضی وکیلی راد با لحنی گستاخانه خطاب به خانواده این دانشجو گفته است که ( حالا - حالا ها با ایشان کار داریم) و ایشان باید بیاید و نسبت به اتهاماتی که به ایشان وارد است جوابگو باشد .

تماس تلفنی بیژن صباغ



امروز صبح بیژن صباغ طی یک تماس تلفنی با خانواده اش خبر داد که برای آزادی وی خانواده اش باید همراه با یک سند (به عنوان وثیقه) به دادگستری بابل مراجعه کنند. از دانشجویان ربوده شده دیگر هنوز هیچ خبری در دست نیست

مصاحبه با آرش پاکزاد

در گفتگو با آرش پاک زاد، دانشجوی تعلیق تحصیلی خورده! در این دانشگاه و از دوستان بیژن صباغ

مرد ناشناس در خوابگاه دختران! (تفرش)

شب گذشته ، مردی ناشناس وارد خوابگاه دانشجویان دختر دانشگاه تفرش شده و باعث رعب و وحشت دانشجویان ساکن این خوابگاه ( کوثر ) گشته است .
نکته قابل تامل ممانعت نگهبان بند کوثر از خروج دانشجویان وحشت زده از خوابگاه است اگر چه گزارش ها هنوز کامل نیست اما خبر از این می دهد که 2 تن از دانشجویان بر اثر این حادثه دچار شوک گشته و راهی بیمارستان شدند .
از مسئولان و البته با تاخیر معاون دانشجویی محمودیان وارد صحنه شده است و پس از نورآذر ریاست دانشگاه وارد صحنه شده است و اعلام کرده است نسبت به امنیت مسئول نیست و دانشجویان را در این زمینه به فرمانداری ارجاع داده است.
گفتنی است محوطه دانشگاه تفرش که در منطقه نسبتا دوری از شهر تفرش واقع است هیچ گونه حصاری که مشخص کننده حریم دانشگاه باشد را دارا نمی باشد و به همین دلیل و به بهانه امنیت ساعت بسته شدن درب خوابگاه دختران ساعت غیر قابل قبول 7:30 بعد از ظهر می باشد.
به دنبال این حادثه حدودا بیش از 60 نفر از دانشجویان خوابگاه پسران در ساعت حادثه به سمت خوابگاه کوثر حرکت کرده و به اعتراض نسبت به این مساله پرداختند.

ضرب و شتم شبانه ی یکی از دانشجویان

دانشجویی که شب گذشته از درون خانه اش ربوده شده بود پس از ضرب و شتم شدید و بازجویی، شبانه در جاده محمود آباد 40 کیلومتری بابل رها شد. گفتنی است که ماشین ربایندگان یک پزو جی.ال.ایکس سیاه بوده است

اسامی تعدادی از ربوده شدگان دانشگاه مازندران

علاوه بر بیژن صباغ
علیرضا کلارستاقی-هومن شریفی-علی احمدی-مهدی شریفان نسب-علی تقی پور-ضیا نبوی-سعید یعقوبی نژاد-عمید مشرف زاده

ورود نیروهای امنیتی به داخل دانشگاه مازندران و دستگیری 15 نفر از دانشجویان

نیمه شب گذشته نیروهای امنیتی با حمله به داخل دانشگاه 15 نفر از دانشجویان متحصن را ربوده و به مکان نامعلومی منتقل کردند. هم زمان یکی دیگر از دانشجویان نیز از درون خانه اش ربوده شد . تا این لحظه از این 17 دانشجوی ربوده شده هیچ خبری در دست نیست.قرار بر این بود که امروز نیز از ساعت 10:30 تجمعی همچون تجمع دیروز در دانشگاه برگزار شود اما دانشجویان با ورود به دانشگاه با خیل عظیمی از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی مستقر در دانشگاه مواجه شدند . در ادامه اعتراضات کلاس های دانشگاه مازندران فردا نیز تعطیل است

دستگیری دو دانشجوی دیگر در دانشگاه مازندران

طبق آخرین اخبار مهدی شریف النسبی دبیر شورای صنفی دانشجویان دانشکده ی فنی بابل به همراه نجات الله افشار نیز در ادامه اعتراضات دانشجویان دانشگاه مازندران دستگیر شده اند
اخبار تکمیلی به زودی منتشر خواهد شد

عکس ها و خبر های اتفاقات دانشگاه مازندران و همچنین فیلم دستگیری بیژن صباغ

اتفاقات دیروز دانشگاه مازندران به روایت شورای متحصنین

ظهر امروز دانشجويان دانشكده فني مازندران در حمايت از دانشجوياني كه اعتصاب غذا كرده اند و در اعتراض به ربودن بي‍ژن صباغ ثاني اقدام به برگزاري اعتصاب غذا در سلف سرويس دانشگاه نمودند، دانشجويان معترض پس از چيدن ظرف هاي خود تا دفتر رئيس دانشگاه از سلف سرويس تا مكان تحصن دانشجوياني كه اعتصاب غذا كرده اند راهپيمايي كرده و با ملحق شدن معتصبين به دانشجويان به سمت سا ختمان اداري رفتند.رئيس دانشگاه از حضور در جمع آنها خودداري كرد درنتيجه دانشجويان به حوزه رياست رفتند و نمايندگان آنها با رئيس دانشگاه- در حاليكه دانشجويان از بستن درب دفترايشان جلوگيري كرده بودند- درمقابل دانشجويان به مذاكره پرداختند اما با وجوديكه روز دوم اعتراضات در اين دانشگاه است باز هم پاسخ روشني دريافت نكردند.پس از آن دانشجويان معترض كه تعداد آنها حدود 800 نفر بود در مقابل آمفي تئاتر تجمع كرده و 6 نفر را از ميان خود به عنوان شوراي متحصنين انتخاب كردند.با نظر شورا و دانشجويان معترض كلاس هاي عصر تعطيل اعلام شد .سپس معتصبين به سمت دانشكده برق(محل تحصن معتصبين) حركت كردندو تا ساعت 2 عصر با دادن شعارهاي اعتراض آميز و سرود يار دبستاني در اين مكان تجمع كردند؛ضمن اينكه نمايندگان دانشجويان در اين مدت با رئيس دانشگاه به مذاكره پرداختند اماوي با رد درخواست برگزاري جلسه پرسش و پاسخ را به فردا و در دفتر خود موكول كرد تصميم وي نتوانست نظر موافق معترضين را به دنبال داشته باشد ، بنابراين كلاسهاي بعدازظهر تعطيل اعلام شد و همچنين اعلام شد كه دانشجويان فردا ظهر باز هم در مقابل دانشكده برق تجمع كنند تا پاسخ مسئولين را به خواسته هاي اعلام شده بشنوند تا به تصميم گيري در مورد ادامه اعتراضات بپردازند.
:دانشجوياني كه اعتصاب غذا كرده بودند بازهم ضمن بيان خواسته هاي خود
روشن شدن وضعيت بيژن صباغ ثاني
لغو احكام محروميت از تحصيل صادر شده براي دانشجويان و جلوگيري ازادامه روند احضار به كميته انضباطي
آغاز به كار دوباره كانون ها وتشكل هاي دانشجويي
برگزاري جلسه پرسش و پاسخ با حضور رئيس و مسئول حراست دانشگاه
اعلام كردند كه تا رسيدن به اين خواسته ها دست از اعتصاب غذا نخواهند كشيد

Sunday, April 15, 2007

عکس های تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به ربوده شدن بیژن صباغ






















آخرین اخبار از وضعیت بیژن صباغ و دانشگاه مازندران و نیز عکسهایی از تجمع دانشجویان دانشگاه مازندران در دفاع از بیژن

ساعت 12 ظهر امروز میثم عسگری و میلاد معینی به همراه چند تن دیگر از هم دانشگاهیان بیژن صباغ برای پیگیری وضعیت وی به دادسرای انقلاب شهر بابل مراجعه کردند که پس از برخورد غیر مسئولانه ی دادسرا مبنی بر بی اطلاعی از وضعیت بیژن ، برای طرح شکایت ( بابت ربوده شدن بیژن توسط عده ای ناشناس ) به کلانتری 11 بابل رفتند . اما کلانتری با نگه داشتن میثم و میلاد ( امضا کنندگان دادخواست ) به بهانه ی تکمیل اطلاعات ، به مدت 7 ساعت ( از ساعت 12 ظهر تا 7 عصر ) آنان را تحت بازجویی قرار داد و نهایتا در ساعت 7 عصر اجازه خروج آنان از کلانتری داده شد !!! کلانتری کوچکترین اطلاعاتی درباره وضعیت بیژن بروز نداده و هیچ اقدامی برای یافتن او نکرده و همه چیز را منوط به حضور والدین بیژن نموده است . همچنین گفتنی ست به دنبال ربوده شدن بیژن صباغ امروز تجمعی گسترده در دانشگاه بابل ( با جمعیتی در حدود 800 نفر ) در اعتراض به این آدم ربایی وقیحانه برگزار شد . و در ادامه یک اعتصاب غذای همگانی ( با شرکت 400 نفر از دانشجویان ) از طریق تحریم غذای سلف دانشگاه و چیدن ظروف غذا تا دفتر ریاست دانشگاه صورت گرفت که در نهایت با صدور قطعنامه ای با مفاد زیر ادامه یافت :

1- روشن شدن وضعيت بيژن صباغ ثاني 2- لغو احكام محروميت از تحصيل صادر شده براي دانشجويان و جلوگيري ازادامه روند احضار به كميته انضباطي
3- آغاز به كار دوباره كانون ها وتشكل هاي دانشجويي
4 - برگزاري جلسه پرسش و پاسخ با حضور رئيس و مسئول حراست دانشگاه
دانشجویان اعلام كردند كه تا رسيدن به اين خواسته ها دست از اعتصاب غذا نخواهند كشيد.
همچنین گفتنی ست که سه تن از دانشجویانی که به همراه بیژن صباغ به احکام انضباطی محکوم شده و از روز شنبه در اعتصاب غذا به سر می برند
برای اطلاع بیشتر و برای دیدن عکسهایی از تجمع دانشگاه مازندران ، به وبلاگ زیر مراجعه کنید :

تماس تلفني نامشخص و نگران كننده ي بيژن صباغ از مكان نا معلوم نگهداري اش

امروزصبح يك شنبه 26 فروردين بيژن صباغ فعال دانشجويي دانشگاه مازندران (‌كه روز قبل توسط نيروهاي ناشناس در برابر دانشگاه خود ربوده شد) طي تماس تلفني نامشخصي با يكي از دوستان گفته است كه تا چندروز ديگر نمي تواند برگردد . وي هيچ اطلاعي در مورد وضعيت خود و محل زنداني شدنش نداده است و از شواهد چنين بر مي آيد كه طي مكالمه در شرايطي قرار داشته است كه نمي توانسته آزادانه صحبت كند . به احتمال قوي بيژن تحت بازجويي شديدي قرار دارد . گفتني ست كه اتومبيلي كه بيژن را ربوده است پرايدي سفيد رنگ به شماره پلاك تهران14 ( 699ج12) بوده است .

Saturday, April 14, 2007

دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به ربوده شدن بیژن صباغ دست به تحصن و اعتصاب غذا زدند

30 تن از دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به ربوده شدن بیژن صباغ در این دانشگاه متحصن شدند که 3 نفر از آنها نیز دست به اعتصاب غذا زده اند . گفتنی ست که پس از ربوده شدن بیژن صباغ در برابر در اصلی دانشگاه مازندران در صبح امروز ( شنبه 25 فروردین ) توسط نیروهای ناشناس هنوز هیچ اطلاعی از وی در دست نیست

چرا سندیکای شرکت واحد از محمود صالحی حمایت نمیکند؟!!!!

چهار روز از دستگیری و زندانی شدن محمود صالحی میگذرد. نه تنها در ایران بلکه در سطح جهانی هم حمایت از محمود صالحی مرتب در حال گسترش است. برخی از اتحادیه های کارگری در اروپا و استرالیا و کانادا به سرعت عکس العمل نشان دادند و دستگیری محمود صالحی را محکوم کردند و خواهان آزادی فوری او شدند.
در این میان سکوت سندیکای شرکت واحد معنی دار است. انتظار هر فعال کارگری و هر انسان آزادیخواهی این بود که سندیکای شرکت واحد با تمام نیرو وارد شود و از همه ابزار در اعتراض به دستگیری محمود صالحی بهره گیرد. اما نه تنها سندیکای شرکت واحد چنین نکرد بلکه حتی یک اطلاعیه خشک و خالی در حمایت از محمود صالحی صادر نکرده است. برای کارگران ایران و برای کارگران شرکت واحد این غیر قابل پذیرش است که سازمان مستقل کارگری در ایران نسبت به دستگیری یکی از رهبران و فعالین کارگری سکوت اختیار کند. از اینکه محمود صالحی در رابطه با برگزاری مراسم اول ماه مه دستگیر شده است، وظیفه فعالین و رهبران کارگری و کل طبقه کارگر را در حمایت از او دو چندان میکند. اینجا نه تنها پای محمود صالحی بلکه پای مسئله برگزاری مستقل اول ماه مه در میان است. سکوت تاکنونی سندیکای شرکت واحد غیر قابل چشم پوشی است. سندیکای شرکت واحد باید به سرعت برای آزادی محمود صالحی اطلاعیه صادر کند و نیروی مادی و معنوی خود را برای آزادی او به کار گیرد.
تا همین الان هم سوال بزرگی بالای سر سندیکای شرکت واحد قرار گرفته است. این سکوت غیر قابل پذیرش است و چنین سنتی در جنبش کارگری ایران ناشناخته و بیگانه است.

محمود قزوینی 20 فروردین 1386 ، 13 آوریل 2007
ghazvini.m@gmail.com

بيژن صباغ امروزدر برابر دانشگاه توسط نيروهاي ناشناس ربوده شد

امروز (شنبه 25 فروردين )بيژن صباغ فعال دانشجويي دانشگاه مازندران (دانشكده فني ) در برابر در اصلي دانشگاه توسط نيروهاي ناشناس ربوده و به مكان نامعلومي منتقل گرديد و تا اين لحظه از وضعيت وي اطلاعي در دست نيست . گفتني ست كه بيژن در پي وقايع اخير دانشگاه مازندران به همراه چند تن از هم دانشگاهيانش ، به حكم كميته انضباطي دانشگاه به يك ترم تعليق از تحصيل ( ترم جاري ) محكوم گرديد .

Wednesday, April 11, 2007

بازداشت محمود صالحی

محمود صالحي، از بازداشت‌‏شدگان مراسم روز جهانى كارگر
در شهرستان سقز كه پيش از اين با تبديل قرار بازداشت
به قرار ديگرى آزاد شده بود، دوباره بازداشت شده است

Tuesday, April 10, 2007

سنگرهاي خياباني در نقاط مختلف، عليه نظام حاكم بر جهان

تظاهرات و جنگ خياباني مردم آمريكا عليه سياستهاي داخلي و خارجي نظام امپرياليستي
مانع گذاري و جنگ خياباني مردم فلسطين
سنگر بندي و جنگ خياباني مردم مكزيكو سيتي در مخالفت با حضور جرج بوش در مكزيك


سنگر بندي در بوليوي در تعارض با نظام سرمايه داري


جنگ خياباني در پاريس

۷ نفر از دانشجويان دانشگاه مازندران به کميته‌ی انضباطی احضار شدند

۷ نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران جهت بازجویی به کمیته‌ی انضباطی دانشگاه احضار شدند.
نام این ۷ نفر عبارت است از: آرش پاکزاد، حدیث ظاهر، نینا باطبی، میلاد معینی، حامد محمدی، سارا خادمی و صادق حکیم‌زاده. هنوز علت دقیق احضارهای اخیر به کمیته‌ی انضباطی مشخص نیست ولی پیش‌بینی می‌شود که اکثر این احضارها به دلیل مراسم ۱۶ آذر و تعطیلی کلاس‌ها در تاریخ ۷ اسفند باشد.
لازم به ذکر است که حامد محمدی، یکی از احضارشدگان به کمیته‌ی انضباطی مدتی پیش شخصاْ توسط حاج آقا نادعلی باباییان (رئیس دانشگاه) بر اساس ماده‌ی ۷ از تبصره‌ی ۲ آیین‌نامه‌ی انضباطی دانشگاه بر اساس یک حکم کتبی از ورود به دانشگاه تا اطلاع ثانوی و تشکیل کمیته‌ی انضباطی منع شده بود. اتهامات حامد محمدی فحاشی به مسئولین، شرکت در تجمع غیرقانونی و ضرب‌وشتم نیروهای امنیتی عنوان شده است.طبق آخرین اخبار این افراد درخواست دفاع حضوری از اتهاماتشان را داشته‌اند. نتیجه‌ی این بازجویی‌ها متعاقباْ روی همین وبلاگ قرار خواهد گرفت
در ضمن حکم نهایی تعلیق از تحصیل آقای بیژن صباغ ، از فعالین این دانشگاه ، به مدت یک نیمسال ( نیمسال جاری ) توسط کمیته انضباطی دانشگاه مازندران تایید و اجرا شد .

Sunday, April 8, 2007

iraq cemetery











اتحاديه دانشجويان بريتانيا منصور اسانلو را به عنوان نايب رئيس افتخاری اين اتحاديه انتخاب کرد

اتحاديه دانشجويان بريتانيا منصور اسانلو را به عنوان نايب رئيس افتخاری اين اتحاديه انتخاب کرده است تا بدين وسيله همبستگی خود با مبارزه برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی در سطح بين الملی را نشان دهد. صاحبان پيشين اين مقام عبارتند از فعال زندانی جنبش دانشجويی ايران احمد باتبی و زندان سياسی آمريکايی که منتظر اعدام است : موميا ابوجمال. روز ۲۹ مارس ۲۰۰۷ اتحاديه سراسری دانشجويان بريتانيا به منصور اسانلو رهبر اتحاديه اتوبوس رانان ايران رای داد تا در سال .۲۰۰۷. ۲۰۰۸ نايب رئيس افتخاری اين اتحاديه باشد.
سخنرانی در دفاع از انتخاب اسانلو را’ لورا شوارترز’ نماينده دانشگاه شرق لندن و عضو « سازمان رهايی طبقه کارگر» بيان کرد که عين سخنرانی در زير درج شده است.
کارگران شرکت واحد در پيشبرد مبارزات کارگری دوره اخير(از سال ۲۰۰۴ ) در ايران نقش مرکزی ايفا کرده اند . مبارزاتی که آخرين نمونه آن اعتراضات گسترده معلمان بود. مهم است با استفاده از رای اتحاديه سراسری دانشجويان حمايتهای گسترده تری در دفاع از مبارزات

کارگران. دانشجويان . زنان و اقليتهای ملی ايران بر عليه جمهوری اسلامی و خطر جنگ بدست آوريم . شروع کارمان با خواست لغو دادگاه اسانلو و آزادی بی قيد و شرط اوست.

Wednesday, April 4, 2007

دانشجویان ما را انتخاب کرده اند!

گفتگوی اخبار روز با مهدی گرایلو، از فعالین دانشجویی طیف چپ رادیکال پیرامون موقعیت چپ در دانشگاه
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۱۴ فروردين ۱٣٨۶ - ٣ آوريل ۲۰۰۷


مهدی گرایلو دانشجوی کارشناسی ارشد ژئوفیزیک دانشگاه تهران، از فعالین دانشجویی طیف چپ رادیکال است. او به ترتیب مدیر مسئول و سردبیر نشریات دانشجویی توقیف شده "پیشاهنگ" (منتشره در دانشگاه صنعتی شریف) و "پیشرو" (منتشره در دانشگاه تهران) بوده و هم اکنون مدیر مسئول نشریه دانشجویی "اخگر" (با مجوز از دانشگاه تهران) و از نویسندگان نشریه دانشجویی "خاک" می باشد. اخبار روز با وی گفتگویی در مورد موقعیت جنبش چپ در دانشگاه های ایران انجام داده است که در زیر می خوانید:
اخبار روز: آقای گرایلو. از شانزده آذر ٨۵ هر چند روایت های متفاوتی شده است، اما همه بر این نکته متفقند که در این روز، حادثه بالنسبه تازه ای روی داد و آن حضور پررنگ و هژمون فعالین چپ دانشگاه ها در مراسم شانزده آذر بود که بعد از حدود بیست و هشت سال، مجددا شاهد آن بودیم. گروهی از دانشجویان، «چپ»ها را به عهد شکنی و مصادره مراسم به نام خود متهم کردند. آن روز چه اتفاقی افتاد و این اتفاق بر کدام زمینه ها صورت گرفت؟
مهدی گرایلو: روز ۱۶ آذر امسال برای چپ روزی بود که به قول شما توانست بعد از حدود ٣۰ سال دوری از عرصه ی مبارزه ی زنده ی سیاسی کشور، دوباره در ابعادی وسیع و با قدرتی بالنسبه قابل توجه اعلام موجودیت کند. عکس العملی که راست – اعم از پوزیسیون و اپوزیسیون – به موفقیت چپ در این آکسیون از خود نشان داد، دقیقا ً موید صحت این مدعاست.
تصویر ابداعی اپوزیسیون راست از این برنامه، همانطور که گفتید به گونه ای بود که گویا چپ ها با یک حرکت کودتایی برنامه را به نفع خود مصادره کرده اند. من شخصا ً در نوشته ای در نشریه دانشجویی «پیشرو» - که در آن جمع بندی مختصری از تحلیل چپ در قبال برنامه ۱۶ آذر ارائه داده بودم - در مورد این تصویر و نحوه ی پردازش آن توسط این بخش از اپوزیسیون – به ویژه طیف لیبرال دانشگاه و تا حدودی دفتر تحکیم – بحث کرده بودم. به باور من این مدعای راست – مبنی بر اینکه چپ با کودتا و عهد شکنی، به ناحق مهر خود را بر برنامه کوبید- صرفا ً یک بازی با کلمات است. کودتا و مصادره ی برنامه، نیروی کودتاچی می خواهد. اگر ارتش (به عنوان یک اقلیت) در یک کشور کودتا می کند، با اتکا به نیروی نظامی بی رقیبش متقبل چنین ریسک بزرگی می شود. طیف چپ دانشگاه (که اعضای اکتیو آن بیش از چند ده نفر نمی شوند) با کدام نیرو توانست ۵۰۰۰ نفر دانشجوی شرکت کننده در آکسیون را وادار به تبعیت از خود کند؟!
اخبار روز: پرسش همین است، با کدام نیرو؟
مهدی گرایلو: نیروی ما، در روز برگزاری برنامه، از طرف خود دانشجویان تامین شد. ما تنها گروهی بودیم که با برنامه ی کاملا مشخص وارد تجمع شدیم. برای آغاز تا پایان برنامه فکر کرده بودیم؛ احتمالات گوناگون را – از میزان حمایت دانشجویان از ما گرفته تا نیروی دیگر گروههای شرکت کننده و احتمال ورود عوامل سرکوب به صحنه و...- در نظر داشتیم و برای هر حالت ممکن، برنامه ای دقیق طرح ریزی کرده بودیم. بر سر متن بیانیه و شعارها و پلاکاردهایمان مدتها وقت صرف بحث و همفکری کردیم تا محتوای آنها به گونه ای باشد که عامه ی دانشجویان را بتواند به دنبال ما بکشاند و در عین حال به دقت منعکس کننده ی شاخصه های اصلی موجودیت سیاسی چپ نیز باشد. برنامه برای ما، فقط پاسداشت کشته شدگان سال ٣۲ نبود. فرصتی برای اعلام موجودیت بود و ما بر این باور بودیم که موجودیت ما جز از طریق دست گذاشتن بر سر مسائل حقیقی جامعه و محیطی که در آن مشغول فعالیت هستیم – یعنی دانشگاه – به رسمیت شناخته نخواهد شد. این درک دیرینه ی ما از امر مبارزه ی اجتماعی ست. مسئله ما، مسئله همه دانشجویان و همه ی انسانهای تحت ستم جامعه بود. ما سعی کردیم در بیانیه و شعارهای خود به همین حقایق اشاره کنیم و نتیجه ی برنامه به ما نشان داد که در این امر در ابعاد خوبی موفق بوده ایم. گذشته از آن ما باید تلاش می کردیم تا به متجمعین نشان دهیم که اعتراضات و خواسته های برحق آنها برای ما اهمیت دارد و برای این منظور می بایست حضوری پررنگ در برنامه از خود نشان می دادیم. (مثلا دقت کنید، تحکیمی ها علی رغم تمام امکانات وسیعشان - در قیاس با محدودیتهای ما - حتی یک پلاکارد مناسب برای برنامه تهیه نکرده بودند، لیبرالها هم که با نوشتن تعدادی ناسزا بر پشت کاغذ باطله های پراکنده درمحوطه ی دانشگاه، در تجمع حاضر شده بودند که حتی از فاصله چند متری مندرجات آن قابل خواندن نبود. می توانید با نگاهی به عکس های این تجمع، کاردستی های آنها را با پلاکاردهای ما مقایسه کنید، بدیهی ست که دانشجویان جدیت و حضور برجسته تر جریان ما را حتی بر اساس همین ظواهر پیش پا افتاده نیز می توانند تشخیص دهند. از طرفی چپ نشان داد که توان اجرای موفقیت آمیز برنامه، خاتمه به موقع آن، انجام تمهیدات لازم برای حفظ امنیت برنامه و شرکت کنندگان در آن، تعبیه ی سازوکاری برای حداقل کردن ضربه ی وارده بعد از برنامه به فعالین آن - علی رغم استفاده ی حداکثری از پتانسیلهای برنامه - و در کل سازماندهی مناسب برنامه را به خوبی داراست.) چپ با این مکانیزمها در آکسیون آن روز، برنامه را به دست گرفت. نیروی ما نیروی حقیقت گویی ما و تلاش صادقانه مان برای کانونیک و کانالیزه کردن اعتراضات اصیل آن روز دانشجویان به سمت سیبل اصلی این اعتراضات بود. تحکیم با مطرح کردن بیانیه ابراهیم یزدی می خواست سر دانشجویان کلاه بگذارد. اما حقیقتی که مدتی ست در ابعاد کلان برای مردم نیز مشخص شده است این است که یزدی و امثال او چاره مصائب مردم ایران نیستند. ما این حقیقت را با اعتراضمان به پخش بیانیه ی او اعلام کردیم. جامعه ای که تکلیف خود را با انواع و اقسام بخشهای اپوزیسیون پرو- رژیم ایران، پارسال و در انتخابات یکسره کرده است، بدیهی ست که در مقایسه ی ما با تحکیم، ما را انتخاب می نمود.
یک نکته را باید متذکر شوم: واضح است که موفقیت ما نیازمند اعتماد دانشجویان به ما می بود. بخشی از این اعتماد آن روز و با اعلام رادیکال این حقایق و رفتار مناسب و برنامه ی جدی چپ در این روز فراهم شد، اما بخش دیگر آن به تاریخ فعالیت چند سال اخیر چپ در دانشگاه باز می گردد. چهره ی فعالین ما برای تمام دانشجویان شناخته شده بود؛ ما با نشریاتمان، با برنامه های سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی مان در سطح دانشگاه – از جلسات سخنرانی و بحث آزاد گرفته تا برگزاری نمایشگاه کتاب و برنامه های منظم تفریحی و کوه نوردی برای عامه دانشجویان - توانسته بودیم در یک پروسه ی چند ساله بخشی از این اعتماد را فراهم کنیم. یادمان باشد که سال ٨۴ هم تنها برنامه ۱۶ آذری که در دانشگاه ترتیب داده شد، برنامه ی چپها بود که هر چند ابعاد گسترده ای نداشت، اما به هر حال نشان داد که نیرویی ست که می خواهد پیگیرانه در عرصه مبارزات اجتماعی و سیاسی ایران دخالت کند. این گذشته اهمیت بالایی دارد. مقصودم این است که جلب اعتماد دانشجویان، دستاورد یک حرکت یک روزه در روز ۱۶ آذر نبود؛ محصول پروسه ای چند ساله بود.
و در نهایت باید بگویم که اتفاقا ً این تحکیم بود که عهدشکنی کرد. پیش از برنامه ما با تحکیم طی کرده بودیم که حضور در یک برنامه مشترک مشروط به آن است که از جانب هیچ جریان سیاسی مشخصی، بیانیه ای خوانده نشود. تحکیم با بیانیه ی ابراهیم یزدی بالای تریبون رفت. این لحظه ای بود که اختلافات در اجرای برنامه بین ما و تحکیم (به عنوان دو نیروی اصلی برنامه) آغاز شد و لیبرالها هم طبق معمول موضع ضد ما را گرفتند.
اخبار روز: آیا امکان نداشت به نوعی مانع از این رویارویی شد؟
مهدی گرایلو: طبیعی بود که چنین رویارویی حادی پیش خواهد آمد؛ تحکیم به دنبال آن بود که برنامه ای با حداقل سرو صدا و با کمترین هزینه، به سرعت برگزار کند. لحظه ی پایان برنامه از نظر تحکیم، در واقع لحظه ی آغاز برنامه ما بود. مثلا تحکیم می خواست هنگام به حرکت در آمدن جمعیت به سمت «در اصلی»، دانشجویان را در مقابل دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی جمع کرده و برنامه را خاتمه دهد، اما چپها تازه برنامه را شروع شده می دیدند، چون پس از آن کشمکش اولیه، تازه اداره ی برنامه به دست ما افتاده بود.
دوباره می گویم: چیزی که برای نهادی همچون تحکیم «پایان کار» محسوب می شود، به وضوح برای چپ آغاز کار است. مدتهاست که تحکیم توان بهره برداری از فرصتهایی چون ۱۶ آذر را از دست داده است. این جریان امتحان خود را پس داده و دیگر نمی تواند به واسطه ی برگزاری چنین آکسیونهایی کسب اعتبار کند. تمام توجه آن به این برنامه به سبب تحمیل انتظاراتی ست که از آن می رود. اما به هر حال چپ از این برنامه چیز دیگر و بسیار بیشتری می خواست. برای ما این روز، فرصتی بود که خود را به عنوان آلترناتیوی در قبال وضع موجود به جامعه معرفی کنیم و نشان بدهیم که با مرگ اصلاحات، جنبش نوینی با مطالباتی انسانی می تواند اعلام موجودیت کند که آرمان آن خلق جامعه ای آزاد و برابر برای همگان باشد. ما تولد خود را در سالروز مرگ سیاسی امثال تحکیم و جنبشی که موجودیت او و موتلفین تاریخی اش مبتنی بر آن است، جشن گرفتیم.
با این حال تاکید می کنم که ما به استقبال تنش نرفتیم. برای جلوگیری از این اتفاق، قبل از برنامه با آنها هماهنگ کرده بودیم که هیچ حزب یا گروه سیاسی مشخصی نمی بایست در برنامه حضور داشته باشد. اگر آنها قبل از برنامه گفته بودند که قصد خواندن بیانیه یزدی را دارند، ما اصلا وارد برنامه مشترک نمی شدیم. در حین تجمع بود که آنها یک مرتبه اقدام به این کار کردند و اعتراض ما نیز به دنبال آن بالا گرفت. در ضمن من قبلا هم در آن نوشته گفته بودم که پخش سرود "ای ایران" و یا "شعار رفراندوم"، بی تردید چپ را به عکس العمل سیاسی وا می دارد. ما حق داشتیم که هنگامی که این سرود و شعارها از طرف یک طیف سر داده می شد، با خواندن سرودها و اعلام شعارهای خودمان در برابر آنها ابراز مخالفت کنیم. اینکه جمعیت سرودها و شعارهای ما را به آنها ترجیح داد و باعث شد صدای "رفراندوم" و "ای ایران" در میان شعارهای همه گیر ما گم شود ، به معنی برهم زدن برنامه توسط ما نبود. جمعیت ما را انتخاب کرده بود.
اخبار روز: از نتیجه ی این «اعلام موجودیت» راضی هستید؟
مهدی گرایلو: من جای دیگری گفته ام که کاری که چپ در این روز کرد، «کندن کانالی نوین» در جامعه بود تا سیلاب نیروی اجتماعی بزرگی که می تواند مسبب تغییرات رادیکال اجتماعی شود، با جریان یافتن در آن قوه خود را با هدف و سیاست مشخصی به فعل تبدیل کند. بی تردید آن نیروی عظیم اجتماعی محدود به قوای دانشگاه نیست. از منظر چپ بخش عمده ی آن را طبقه ی کارگر و اقشار زحمتکشی تشکیل می دهد که اساسا ً در بیرون دانشگاه با مدافعین نظم موجود در افتاده اند. بخش دیگر آن متعلق به جنبش آزادی خواهانه و برابری طلبانه ی زنان است. چپ دانشگاه، خود رابه این نیروها معرفی کرد و نشان داد که می تواند یک الگوی سیاسی برای وحدت عمل مبارزاتی این نیروهای مترقی ارائه دهد. همین چپ در ٨ مارس امسال نیز، تعهد قاطع خود را به مطالبات بر حق زنان تحت ستم ایران، در دانشگاههای مختلف کشور به نمایش گذاشت و توانست نگاه بخشی از ایژنت اقدام اعتراضی جنبش زنان را به خود جلب کند. ما استقبال فعالین جنبش کارگری ایران و جنبش زنان از همکاری و هماهنگی با طیف چپ رادیکال دانشجویی را که اخیرا ابعاد وسیع تری یافته است، ثمره ی همین اعلام موجودیت "سیاسی - اجتماعی" موفقیت آمیز می دانیم . در کل شخصا از دستاوردهای این روز احساس رضایت می کنم و مطمئنم که تک تک رفقایی که مصرانه و با جدیت هر یک به نوعی در پروسه ی چند ساله ی رسمیت یافتن و شکل گیری چپ رادیکال و نیز در سازماندهی این برنامه حضور داشتند با من در این احساس شریکند.
وقتی می گوییم چپ به این رویداد به چشم یک اعلام موجودیت سیاسی نگاه می کند به معنی آن است که آنرا کلید خوردن رسمی و علنی پروژه ای که غایتش بسیج و سازماندهی نیروهای مترقی جامعه برای پی ریزی جامعه ای آزاد و برابر است، می انگارد. چپ توانست ایده ی «سوسیالیسم» را در جامعه دانشجویی – تا حدودی – تثبیت کند. اما توهمی ندارد و مطمئن است که تا مرحله ی فراهم نمودن «ماده» لازم در جامعه برای پیاده سازی این ایده ها راه دشواری پیش رو دارد. رویدادهای ۱۶ آذر زنگ آغاز رسمی مبارزه ی دو قطب چپ و راست جامعه (البته در شرایطی مطلقا ً نابرابر) بود. اگر پشت سر تحکیم بخشهایی از اپوزیسیون پرو رژیم (اصلاح طلب) ایران ایستاده؛ اگر لیبرالها دلشان به حمایت نیروی اول نظام سیاسی امروز جهان – آمریکا – گرم است و اگر بسیج و دیگر نیروهای هوادار رژیم بی واسطه تحت پشتیبانی هیات حاکمه ی جمهوری اسلامی قرار دارند، در عوض چپ بی بهره از هر کدام از این حامیان بزرگ و کوچک، آرام آرام در حال ساختن خود، با اتکا به قدرت نیروهای مردمی ست. در نیم روز ۱۶ آذر، چپ با تمام نوپایی و کوچکی و بی پشتیبانی خود، تنها به یاری رادیکالیزم، شجاعت و هوشیاری و پشتکار خود، هر سه نیروی فوق را لااقل در دانشگاه شکست داد. چنین چیزی با «کودتا» (آنهم در برابر رقبایی از این دست پشتگرم!!) ممکن نیست.
اخبار روز: با این حال، هنوز روشن نیست، چرا دانشجویان به شعارهای چپ ها اقبال بیشتری نشان دادند؟
مهدی گرایلو: ۱۶ آذر بر زمینه ی اعتراض جامعه – و به تبع آن دانشگاه – به شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تحمل ناپذیر امروز ایران شکل گرفت. رادیکالیزم چپ مدیون دلاوری و سلحشوری رابین هودهای نترس آن نبود؛ محصول درک عمیق و علمی این شرایط و تلاش برای طرح آلترناتیوی عملی در قبال آن بود. این بستر نیز یک شبه فراهم نشده بود. از سالهای گذشته اعتراضات وسیعی جنبشهای کارگری، دانشجویی و نیز زنان را در برگرفته بود. تظاهراتها، اعتصابات، تجمعات و اعتراضات گسترده ی کارگران در چند سال گذشته (از کردستان و آذربایجان گرفته تا تهران و اصفهان و شیراز و مشهد و به ویژه وقایع سندیکای اتوبوس رانی و ...) و سرکوب بیرحمانه ی تک تک این اعتراضات توسط پلیس و دیگر عوامل رژیم؛ برخورد پلیسی و امنیتی با دانشجویان، نهادها و تشکلهای مستقل دانشجویی، اخراج و ستاره دار کردن دانشجویان، عدم ثبت نام از آنها، احضار پی در پی آنها به کمیته های انضباطی، وخیم تر شدن روز به روز اوضاع صنفی دانشگاهها، گورستان کردن دانشگاه از طریق طرح دفن کشته های جنگ ایران و عراق در دانشگاهها، وضع قوانین دست و پاگیر علیه دانشجویان دختر و در یک کلام پلیسی و نظامی کردن فاحش محیط دانشگاه تا آنجا که فی المثل منجر به سلسله اعتراضات گسترده ی دانشجویان دانشگاه های تهران و پلی تکنیک (امیرکبیر) و... در خرداد ماه سال گذشته شد، همچنین سرکوب چندباره حرکتهای اعتراضی زنان (به عنوان مثال برنامه ی ٨ مارس دوسال پیش در پارک دانشجو و یا تجمع میدان ۷ تیر در ۲۲ خرداد پارسال و ... )، همه و همه پتانسیل یک اعتراض رادیکال عمومی را در کل جامعه و از جمله دانشگاه فراهم آورده بود. چپ نقاط اصلی و خطوط محوری این اعتراضات را شناخت و همه را در مطالبات و شعارهای برنامه ۱۶ آذر خود جای داد (نگاه کنید به پلاکاردهای این طیف با مضامین گوناگون دانشجویی و دانشگاهی، کارگری، حقوق زنان و نیز یکی از اساسی ترین مسائل حال حاضر ایران یعنی جنگ و حمله و دخالت خارجی و...). بالاتر گفتم که تمام «هژمونی» چپ در این برنامه، به سبب همین درک و همین اقدامات آن و نمایندگی دقیق و پیگیرانه ی اعتراضات اساسی و برحق دانشجویان در آن روز فراهم شد. این یک اصل بدیهی ست که هژمونی با کودتا و عهدشکنی عاید کسی نمی شود، بلکه با شناخته و معرفه شدن در نمایندگی اعتراضات و مطالبات توده ای مردم حاصل می گردد. در برابر این عملکرد رادیکال چپ (که دست روی کلیدی ترین مسائل موجود جامعه گذاشته بود) لیبرالها با سرود «ای ایران» و شعار «رفراندوم» چه انتظاری از دانشجویان برای حمایت می توانستند داشته باشند؟ تحکیم با بیانیه ی «ابراهیم یزدی» دنبال چه چیز می توانست بگردد؟ اصولا ً تدارکات، شعارها، سرودها و رفتار آنها (اگر فرض کنیم آنچه نام برده شد «تدارکات» باشد) چه ارتباطی به مطالبات و خواسته های دانشجویان و دیگر نیروهای اجتماعی بالفعل موجود ایران داشت؟ شعارهای ما منعکس کننده ی مسائل حقیقی جامعه، و مطالبات برحق دانشجویان و نیروهای مترقی جامعه بود. رمز حمایت دانشجویان از این شعارها – در کنار منش جدی، با انگیزه و رادیکال چپ در آن روز و با اتکا به شناختی که از این نیرو در چند سال اخیر در دانشگاه ایجاد شده بود – جز این نبود. دقت کنید که فقط اعلام حقایق کافی نیست. چپ پروسه ی اعتراض به ناعادلانه و ضدانسانی بودن این حقایق را نیز می بایست رهبری می کرد و تاکید چندباره من بر منش و تاریخ چپ کنونی دانشگاه درست به همین سبب است. ما هر دو را به خوبی انجام دادیم و دانشگاه ما را پذیرفت.
این زمینه ی کاملا ً مهیا و این بستر تب دار- که ذکرش رفت - نیازمند نیرویی ست که از طریق خلق ارتباط ارگانیک با جنبشهای مترقی جامعه و گره زدن خود با مسائل حیاتی آنان، برنامه ی سیاسی و اجتماعی «تغییر وضع موجود» را برای جامعه تنظیم کند. چپ در ۱۶ آذر امسال نشان داد که می تواند نماینده ی شایسته ی این نیرو باشد.
اخبار روز: مساله شانزده آذر، بعد از شانزده آذر نیز ادامه یافته و میان چپ ها و لیبرال ها در دانشگاه، رقابت و مبارزه ی قلمی شدیدی درگرفته است. الان وضعیت چگونه است و مضمون این مبارزه ی قلمی چیست؟
مهدی گرایلو: این مبارزه قلمی – بین لیبرالها و چپها - حیطه های گوناگونی را در بر می گرفت. از بحثهای تئوریک گرفته تا مشاجرات سیاسی و متاسفانه شخصی. ما سعی کردیم نشان دهیم که تکوین، انسجام و قوام لیبرالیسم در ایران غیرممکن است و تعین آن در شرایط روز سیاسی ایران و تلاش آن برای یافتن ما به ازایی در جهان خارج، مستقیما به پنتاگون وصل می شود. ما این بحث را در سطوح تئوریک و سیاسی پیش بردیم و به فاکتهایی نیز اشاره کردیم که برخی از آنها را خود آقایان در نوشته هایشان در اختیار ما گذاشته بودند. عمده ی تلاش ما به نشان دادن بی بهره بودن اینها از یک جنبش اجتماعی - به عنوان یک عقبه - معطوف بود. در مرحله ی بعد ما به برخی حملات (البته حقیقتا ناشیانه!!) آنها به پایه های تئوریک و پشتوانه ی تاریخی چپ جواب می دادیم. اگر به یکی از ارکان سیاسی – ایدئولوژیک خدشه ناپذیر چپ رادیکال حمله می کردند سعی می کردیم با متانت اما محکم پاسخ آنها را بدهیم.
اما فرم و محتوای این مباحثات و نیز رفتار سیاسی (و در واقع غیر سیاسی!!) لیبرالها، رفته رفته ما را به این نتیجه رساند که ادامه ی این مباحث بیهوده است. ما با یک نظام فکری و یک جریان سیاسی طرف نبودیم. لیبرالها در قبال هر موفقیتی که ما مثلا در آکسیونها و برنامه هایمان به دست می آوردیم، نامتعارف ترین و ناپسندترین رفتارها را از خود نشان می دادند. من شخصا از کسانی بودم که بارها در این مشاجرات قلمی شرکت کردم. فی المثل اگر یکی از این آقایان از موضع کائوتسکی و پانه کوک و ... به لنینیسم حمله می کرد خود را موظف می دیدم که پاسخی به آن بدهم. اما بعد از چندی متوجه شدم که این کار فقط هدر دادن انرژی ست: شما باید در برابر نیروهای سیاسی مخالف که پایه های ایدئولوژیک خط سیاسی شما را مورد حمله قرار می دهند، مقابله به مثل کنید. یعنی اولا نشان دهید که مدعای آنها نادرست است و سپس شما نیز، برای انهدام پایگاه های نظری آنها، از توپخانه سیاسی و ایدئولوژیک خود، بی وقفه به آنان حمله کنید. مسلما، این کار هزینه بر و زمان بر و مستلزم صرف انرژی ست. اما اگر طرف مقابل حقیقتا یک «نیروی سیاسی» باشد، این هزینه ضروری خواهد بود. ولی تقابل ما با لیبرالها، مطالعه رفتار مثلا سیاسی آنها در چند سال گذشته، تدقیق در چند و چون پشتوانه جنبشی آنان و خواندن مباحث ظاهرا تئوریکشان، ما را به این نتیجه رساند که اینها به هیچ وجه یک «نیروی سیاسی» نیستند. نه جنبشی را تشکیل می دهند و نه امکان آن را در آینده دارند؛ جمعی هستند که دست بالا مجری اوامر بالادستی هایشان خواهند بود. رفتار آنها نیز تنها با سویه ی «تخریب و هتک حرمت فعالین چپ و کارشکنی در برنامه های آنان» تنظیم میشد.
اینها بعد از موفقیت ما در برنامه ۱۶ آذر، مجموعه ی کتابهای نمایشگاه کتاب ما را که به امانت در اتاق انجمن اسلامی آنها گذاشته بودیم لگد مال کردند؛ روز بعد آن با انتشار شبه نشریه ای مملو از توهین و فحاشی و مهمتر از همه ی اینها، نسبت دادن اتهامات امنیتی فوق العاده خطرناک به رفقا ماهیت خود را نشان دادند. اتهامات بی پایه اخلاقی به دوستان بستند، توهین و تحقیر و افترا در ادبیات چند ماهه ی اخیر آنها یکی از تمهای غالب مرقومات و مکتوباتشان را تشکیل می دهد. روز ٨ مارس، برای مقابله با برنامه ای که چپ ها در دانشگاه تهران ترتیب داده بودند، باز هم تک برگی پر از ناسزا و مملو از همان نوع اتهامات و پوشیده از اشارات پلیسی منتشر کردند، ما را به این حزب و آن حزب منتسب نموده و علنا چنین چیزی را در سطح دانشگاه تکثیر نمودند. اگر دوستی از ما را نیروهای رسمی و غیررسمی رژیم چند روزی به شکل غیر قانونی ربوده و تحت بدترین شکنجه ها قرار می دهند، آنها تلاش می کنند که این رویداد را دروغ و ساختگی و نقشه ای برای جلب توجه فضای جامعه نشان دهند.
اگر باز هم بخواهم به دیگر نمونه های این رفتار ناشایست آقایان (در نشریات، وبلاگ ها، سایتها، شب نامه ها و مطبوعات امضا محفوظ و نیز برخوردهای شخصی آنها) اشاره کنم شما از حوصله می روید.
ما فهمیدیم که با یک جریان سیاسی طرف نیستیم. اینها حاضر بودند از یک آکسیون موفقیت آمیز مثل ٨ مارس در دانشگاه بگذرند فقط برای اینکه ما را خراب کنند. بعد مدتی تمام فلسفه ی وجودی آنها در حمله به ما خلاصه می شد. تا پیش از این هر از گاهی شما می توانستید در نوشته های آنها مسئله ای را ببینید که نیازمند پاسخ و موضعگیری چپ است. مثلا ً سر مقاله ی یکی از شماره های اخیر یکی از نشریات آنها که تحت عنوان «لیبرالها بخوانند» چاپ شد، نمونه ای از این نوشته ها بود. خط سیاسی خطرناک آنچه لیبرالیسم ایرانی می نامندش به خوبی در این نوشته عیان بود. مثلا در آن می دیدیم که از انتقال مرکز ثقل تعیین سرنوشت ایران به خارج کشور سخن آمده است. ما می بایست سریعا ً ماهیت چنین بحثی را مشخص می کردیم و تا حدودی هم کردیم. اما امروز دیگر حتی همان مشاجرات قلمی با آنها به معنای رسمیت دادن به آنها و عملکرد غیر سیاسی، عاری از فرهنگ تضارب آرا و نهایتا پلیسی شان است. چپ دیگر برای این رویارویی قلمی ارزشی قائل نیست. شما نمی توانید با پلیس جامعه مناظره سیاسی و تئوریک کنید. وظیفه ای که به پلیس محول شده چیز دیگری ست. ما هنگام رویارویی با آنها دقیقا احساس می کنیم که با کادر مخفی پلیس طرفیم. حال چه آنها خود به این امر آگاه باشند و چه نباشند فرقی در اصل ماجرا نمی کند.
اخبار روز: دفتر تحکیم وحدت برای مقابله با «چپ رادیکال» از «سوسیال دموکراسی»ی برخی فعالین چپ قدیمی خارج از کشور یاری گرفته است. این اقدام چه احساسی در دانشجویان چپ به وجود آورده است؟
مهدی گرایلو: علم کردن سوسیال دموکراسی در برابر چپ موجود دانشگاه که به حق خود را رادیکال می نامد بیشتر یک لطیفه است. تلاش آنها برای ساختن یک اپوزیسیون نرم برای رژیم و یک مخالف متمدن برای ماست. گفتیم که لیبرالیسم در ایران پایه مادی ندارد. اساسا ً اپوزیسیون راستی که بتواند آلترناتیوی در برابر حاکمیت طرح کند، راستی ست افراطی و هار که خود را در تبعیت بی چون و چرا در قبال سیاستهای امپریالیسم (تا حد انتقال مرکز ثقل تعیین سرنوشت ایران به خارج یعنی به دفاتر سیا و پایگاههای پنتاگون) تعریف می کند. گذشته از اپوزیسیون راست پرو رژیم ایران (باقی مانده های متعهد دو خرداد!!) - که به نظر من در تحلیل نهایی و به ویژه زمانی که رژیم به شکلی قطعی تهدید شود خود بخشی از حاکمیت خواهد شد و به عبارتی ناتوان از حضور مستقل سیاسی در عرصه سیاست ایران است - هر جریان راست دیگری که امکان مطرح کردن خود به عنوان جایگزین حاکمیت را داراست، بی واسطه یا با واسطه، در امتداد سیاستهای منطقه ای و جهانی آمریکا قرار می گیرد و پروژه ای که می تواند از خلال آن بخشی از قدرت را تصاحب کند نیز جز از رهگذر شیوه های دخالت خارجی – به ویژه نظامی – عبور نمی کند. اینکه برخی چهره های دانشجویی چنین اپوزیسیون راستی بخواهند سوسیال دموکراسی را در برابر چپ رادیکال بازسازی کند خنده آور است. پرچمداران چند ده ساله ی این جریان پس از سالها تقلا خودشان امروز فهمیده اند که چپ میانه رو در ایران (و اساسا در منطقه ای که ما در آن قرار داریم) معنا ندارد . چپ یا می بایست به شکل رادیکال در عرصه ی سیاست ایران دخالت کند و یا اینکه – اگر با رادیکالیزم چپ مرز بندی دارد - با اضمحلال خود رسما ً به دو اردوگاه اپوزیسیون راست پرو رژیم و ضد رژیم بپیوندد .
کسانی که امروز با استفاده از سایت تحکیم و نشریاتی که شاید از دسترس شما به دور باشد (چون در سطح دانشگاهی توزیع می شود) به تبلیغ سوسیال دموکراسی پرداخته اند، اکثرا خود ذره ای اعتقاد به محتوای سیاسی و پایه های تئوریک و پیشینه ی تاریخی و امکان تحقق و اجرایی شدن آن ندارند. گفتیم که همان کسانی به این کار پرداخته اند که در نشریاتشان مستقیم و غیرمستقیم از چیزی مثل «انتقال ثقل تعیین سرنوشت به خارج» حمایت کرده اند. در همین نشریات مقالاتی در معرفی اندیشمندانی از قبیل کائوتسکی و پل ماتیک و پانه کوک چاپ شده است. برای ما مشخص است که – علی رغم تمام فاصله سیاسی ای که از این نحله ی سوسیال دموکراسی اروپایی داریم – لیبرالها هم تعلق خاطری به این جریان ندارند. این تلاشی ست برای تخفیف دادن چپ نو ظهور جامعه به تصویر ملایم پانه کوک. برای مهار استقبالی که امروز به چپ رادیکال در جامعه به وجود آمده است. کائوتسکی می تواند با تمام سابقه ی خود «اشتیاق به مارکس» را در نوآمدگان مهار کند، جریان سیاسی دست سازی راه بیاندازد که چپ را از اقدام مستقیم سیاسی و دخالت اجتماعی باز داشته و به نیرویی که نهایتا برای تبدیل جامعه ایران به یک رژیم دموکراتیک متعارف می بایست هژمونی بورژوازی را بپذیرد، تبدیلش کند. (نگاهی به تاریخ و محتوای مشاجرات امثال این چهره ها با رهبر بی رقیب چپ قدرتمند زمانه خود، لنین، می تواند امروز به کشف پروژه سیاسی پشت سر این جریان و پرچمداران – حقیقتا نابلد – امروزی اش کمک شایان توجهی کند). برای ما ماهیت این بحث کاملا مشخص است.
اخبار روز: برخی ها پیشنهاد داده اند که مبارزه قلمی دو طرف با توجه به این که هر دو در فضای بسته ای فعالیت می کنند به صورتی جریان یآبد که مورد سوءاستفاده جریان حاکم قرار نگیرد. آیا این یک هشدار جدی نیست که باید رعایت شود؟
مهدی گرایلو: همانطور که گفتم ماهیت و هدف لیبرالها از این مشاجرات، دیگر برای ما و بسیاری دیگر از خوانندگان بی طرف مشخص شده است. سوء استفاده ی حاکمیت از این مشاجرات، با توجه به فرهنگ غیر سیاسی ای که طرف مقابل ما آنرا نمایندگی می کند، امری بدیهی بود. من – به عنوان یکی از پیگیرترین افراد درگیر در این مجادلات - و اساسا ً بسیاری از رفقای ما در هر نوع مناظره ای قویا این نکته را لحاظ می کردیم. اگر کسی حتی یک کلمه در مباحثات و نوشته های شخص خود من پیدا کرد که چنین مضامین «حاکمیت پسندی» را به خواننده برساند، مسئولیتش را تماما متقبل می شوم. البته منکر این نمی شوم که گاهی برخی از رفقای ما هم از سر عصبانیت چنین عکس العملی از خود نشان داده اند، اما اولا در قیاس با لیبرالها بسیار محدود و کوچک و بی اهمیت بوده و ثانیا به محض رویت آن از طرف بقیه دوستان – و از جمله خود من –به اندازه کافی مورد انتقاد قرار گرفته است؛ و ثالثا ً امروز چپ به طور قطع از این فضا فاصله گرفته و از درگیر شدن در مباحثی در چنین سطوحی پرهیز می کند. می توانید برای کشف صحت این مدعا به نوشته های اخیر رفقای ما مراجعه کنید. این نوع رفتار از نظر من در قبال هر کس - با هر گرایش سیاسی که می خواهد داشته باشد - غیر قابل قبول است. ما علی رغم تمام رفتارهای پلیسی طرف مقابلمان از هرگونه انگ سیاسی و اقدام پلیسی (حتی اگر مدعایمان کاملا حقیقت داشته باشد) پرهیز می کنیم.
وقتی دیدیم آقایان ذره ای از تعهدی که گویا در خود آگاه یا ناخودآگاهشان به پلیس داده اند کوتاه نمی آیند، بحث را مختومه ارزیابی کردیم. چون برای ما ورود به این فضا پذیرفتنی نبود؛ نه می خواستیم به آن زبان و آن روش صحبت کنیم و نه حاضر به تحمل چنین انگهایی بودیم. به نظر من این نکته را خیلی پیشتر و بیشتر از ما باید به لیبرالها- با مروری بر همه اسنادی که علنا به واسطه ی رفتارهای پلیسی شان در صحن عمومی فعالیت سیاسی دانشگاه، خاصه در قبال ما، از خود به جای گذاشته اند - یادآوری کرد.
اخبار روز: با توجه به وضعیت سیاسی کشور و فضای بسته، چه زمینه ی همکاری بین دانشجویان وجود دارد. آیا نباید برای دست یابی به حداقل های آزادی، همکاری هایی صورت گیرد؟
مهدی گرایلو: حرفتان درست است. مطالبات مشترک می تواند گاه بستری برای ائتلاف موقت برخی جریانات قرار بگیرد. من وارد بحث مرحله بندی مطالبات نیروهای مردمی و تحولات آتی اجتماع نمی شوم. فقط یادآوری می کنم که همکاری مقطعی و موقتی بر سر یک خواسته ی مشترک چیز غریبی نیست. اما چنین امری فقط در یک فضای سیاسی مفهوم دارد. با کدام نیروی سیاسی و بر سر کدام مطالبه؟ حداقل آزادی هایی که شما می گویید می تواند پایه ی یکی از این مطالبات مشترک باشد. لیکن برای ما یک چیز مشخص است: ما حدود و مرزهایی داریم که عبور از آنها برایمان غیرممکن است. جریانی که بنا به روایت خودش از خودش، امید خود را به تعیین سرنوشت مردم توسط کسانی غیر از خود مردم بسته است (آنهم کسانی که سیاهی کارنامه اشان برای همگان معرفه است) جای هیچ ائتلافی را باقی نمی گذارد. اگر یک مرز قاطع ما جریانهای رژیمی و پرورژیمی ست، مرز دیگرمان «آمریکا و دخالت خارجی – اعم از نظامی و غیر نظامی» است. جریانی که محاسبات سیاسی اش در خارج از این دو مرز صورت می گیرد از منظر ما، حتی برای مطالبات پایه ای و مشترکی چون حداقل آزادی ها نیز صلاحیت ائتلاف ندارد. اگر به ویژه لیبرالها در نظرتان باشد، همانطور که در بالا گفتم، اولا ما با یک جریان با رفتار سیاسی روبرو نیستیم (چطور می توان با جریانی که از سر لجاجت و دشمنی کورکورانه سعی می کند با الصاق انگ امنیتی بی پایه و اساسی جمعیت را از همراهی با برگزار کنندگان برنامه ای مثل ٨ مارس ترسانده و آنرا به هم بزند، مثلا بر سر مطالبات اولیه زنان اتلاف کرد؟!!!) و در ثانی آنجایی هم که برنامه مشخص تری می دهد و هویت خود را دقیق تر به نمایش می گذارد (مثل سرمقاله ای که ذکرش رقت)، درست جایی فرود می آید که ما همین امروز قصد بمباران آنرا داریم.
اخبار روز: آقای گرایلو بسیاری از دوستان، وقتی در برابر چنین پرسشی قرار می گیرند، همکاری با نیروهای دیگر را به طور اصولی تایید می کنند، اما معمولا سیاست مشخصی را در این مورد ارایه نمی دهند. من می خواهم سوال را صریح تر مطرح کنم. آیا دانشجویان چپ در دانشگاه ها، حاضرند با دفتر تحکیم وحدت و انجمن های اسلامی برای دستیابی به آزادی های سیاسی، کاهش فشارها بر دانشگاه و دفاع از حقوق صنفی دانشجویان همکاری و ائتلاف کنند؟
مهدی گرایلو: ببینید ما برای برنامه ی ۱۶ آذر حاضر شدیم با همین دفتر تحکیم، یا با فعالین دانشجویی کرد زبان – که به صورت یک جریان سیاسی در دانشگاه حضور دارند - تا آنجا که ممکن است، بر سر یک سری مطالبات مشترک صنفی و یا همان «آزادی های سیاسی و کاهش فشار بر دانشگاه و لغو پوشش اجباری دختران و ...» همکاری کنیم. (همان طور که قبلا گفتم اختلاف ما و تحکیم – و به تبع آنها لیبرالها – از آنجا شروع شد که آنها – تحکیم و حواشی آن - می خواستند با تحمیل برنامه خود و بالا بردن بیانیه ی ابراهیم یزدی – بر خلاف توافقات اولیه – آکسیون را به نفع خود مصادره کنند. وگرنه ما در آغاز چیزی شبیه برنامه مشترک را در دستور کار قرار داده بودیم) درست است که ما می دانیم در نهایت امر و با عبور از این مطالبات صنفی و پایه ای، صد در صد به آنجایی می رسیم که همکاری ما ممکن نخواهد بود و به لحاظ سیاسی دیر یا زود روبروی هم قرار خواهیم گرفت، اما تا آن لحظه بدیهی ست که برای رسیدن به همان خواسته های مشترک ابتدایی حاضر به ائتلاف با یکدیگر خواهیم بود. با این همه، این امر نیز شرط و شروطی دارد که پایین تر به آنها اشاره می کنم. فقط قبل از آن باید نکته ای را متذکر شوم:
به نظر من شما تصویر دقیق و درستی از انجمنهای اسلامی ندارید. (و این به سبب فاصله ی شما از آنها طبیعی ست) انجمنهای اسلامی کاملا یک دست، همگون، هماهنگ و از لحاظ سیاسی مشابه هم نیستند. انجمن دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران یک گرایش سیاسی غالب دارد و انجمن حقوق یک گرایش دیگر. بقیه انجمن ها هم همینطور. بنابراین ما نمی توانیم با صدور یک حکم کلی از این دست که «ما با انجمن ها ائتلاف می کنیم» و یا «ما با انجمن ها ائتلاف نمی کنیم» مسئله را حل شده تلقی کنیم. همانطور که در پاسخ
سوال قبلی تان گفتم هر نوع ائتلاف – حتی بر سر همان مطالبات نخستین صنفی – برای ما محدود به دو مرز قاطع است
:
۱- طرف مقابل بخشی از حاکمیت نباشد.
۲ – طرف مقابل – بی واسطه یا با واسطه - مجری پروژه های آمریکا در ایران نبوده و حرکت و سیاستش را جنبشی از پایین سازمان دهد.
این شرایط ما برای ائتلاف است. برخی از انجمن ها یا برخی از طیفهای موجود در دفتر تحکیم این شرایط را برآورده نمی کنند. به همین خاطر ما هرگونه ائتلاف با آنها را غیر ممکن می دانیم.
از طرفی گاهی نهادهایی همچون «طیف غالب – لیبرال - انجمن اسلامی فعلی دانشکده ی حقوق دانشگاه تهران» - گذشته از اینکه به لحاظ سیاسی اصولا هر نوع ائتلاف با آنها برای ما غیرقابل پذیرش است و اساسا ً ضعیف تر و بی اعتبارتر و قابل اغماض تر از آنند که ارزش ائتلاف داشته باشند - از نظر رفتار با دیگر گرایشات سیاسی دانشگاه دچار یک بیماری علاج ناپذیراند. من چند نمونه از کارهای آنها را در بالا برایتان شمردم. شما نمی توانید با جریانی ائتلاف کنید که هر گونه پرنسیپ رفتار سیاسی را در تجربه هر روزه ی حضورش در دانشگاه زیر پا می گذارد. نمی توانید با نهادی مذاکره سیاسی کنید که اساسا ً خودش جریانی سیاسی نیست و عقده ای گلوگیر برای تخریب دیگر جریانهای موجود در فضای دانشجویی، رفتار و حرکت آنها را تنظیم می کند. هیچ هدف مشخصی – حتی در همان حیطه ی مطالبات اولیه صنفی و... – برای اینها ترسیم شده نیست . قبلا گفتم که ماهیت سیاسی خطرناک و نیز اقدامات پلیسی این جریان هر گونه تماس مستقیم و غیر مستقیم با آنها را برای ما غیرقابل پذیرش می کند. حتی فکرکردن به ائتلاف بر سر « حذف فضای پلیسی دانشگاه»، با پلیسی که برای ضربه به شما اجیر شده، حماقت محض است !!!
اما در مورد دیگر جریانات، به شرط ارضای آن دو اصل نام برده در بالا و نیز رعایت موازین رفتار سیاسی، ما حاضر به همکاری موقت – تا زمانیکه اختلافات قطعی سیاسی ما در کار مشترکمان دخیل نشده – می باشیم. بدیهی ست که ما نمی توانیم از سیاست و اصول سیاسی و ایدئولوژیک خود - به بهانه ی ائتلافی که منجر به تخریب این اصول خواهد شد – عبور کنیم. به عبارتی برای ما روشن است که، به سبب آنکه چپ نهایتا ً پس از ثمر دادن این ائتلافها و برآورده شدن فرضی این مطالبات مشترک و پایه ای، قطعا ً مطالبات سوسیالیستی خود را – که در برنامه ریزی برای دستیابی به آنها تنهاست – مبنای سیاست خود قرار خواهد داد، هر گونه ائتلافی بین ما و دیگر جریانات سیاسی موجود در جامعه، سرانجام در تداوم مبارزه برای تحقق اهدافمان به پایان خود خواهد رسید . لذا همواره بر موقت بودن چنین ائتلافهایی تاکید می ورزیم.
اخبار روز: با تشکر بسیار اقای گرایلو.