Saturday, December 23, 2006

شانزده آذر و تثبیت رادیکالیزم اجتماعی چپ

تصویر فتح دانشگاه توسط ایده های مترقی و كارای سوسیالیسم كه از خلال تجربه ی مبارزات سالهای اخیر خود ،‌ طریقه «‌ اجتماعی شدن »‌ هرچه بیشتر خود را روز به روز بهتر آموخته و می آموزد،‌ در پانزدهم آذرماه امسال به نمایش در آمد .

رأس ساعت 12 ظهر ، ‌پلاكاردهای سرخ رنگ طیف چپ رادیكال دانشگاه در برابر دانشكده ی فنی برافراخته شد . دفتر تحكیم ،‌ هراسان از حضور قاطع چپ در برنامه ای كه می خواست به هر طریق ممكن به نام خود تمام كند ،‌هر لحظه در تلاش بود تا «‌ مناسك وحدت طلبانه » همیشگی اش را در قالب كسالت آور «تریبون پخش نطق و رنج نامه و حبسیه ی فسیل های سیاسی ِ‌ مهرباطل خورده ی ایران – امثال ابراهیم یزدی -»‌ چونان ادای یك فریضه ی مذهبی برای خالی كردن شانه از زیر بار مسئولیت 16 آذر به اجرا در آورد. این تلاش،‌ در واقع دست و پا زدن های دلخراش محتضری را به یاد می آورد كه به شكلی غریزی و بدون استعمال قوای ارادی خود،‌ آخرین نشانه های حیاتی اش را در مبتذل ترین شمایل و حركات ممكن به جهان خارج پرتاب می كند.

ما پیش از این در بیانیه دانشجویان مستقل، ‌آزادی خواه و برابری طلب دانشگاه ها اعلام كرده بودیم كه در هم شكستن شاكله ی سازمانی گروههای مبتنی بر فلسفه و جنبش سیاسی اصلاحات امری به غایت ضروری ست ،‌چرا كه دیگر نه جنبشی برای آن باقی مانده است و نه سیاستی . مصادره ی برحق برنامه توسط چپ رادیكال – به پشتیبانی اكثریت قاطع دانشجویانی كه مدتهاست دیگر حوصله ی خبردار ایستادن در برابر «شبیه خوانی های سیاسی – شكوائی» نهضت آزادی را ندارند – محصول مادی همین ورشكستگی سیاسی و درهم شكستگی فلسفی، ‌جنبشی و نهایتا ً‌سازمانی ست.

و نیز گفته بودیم كه امروز جنبش مترقی دانشجویی با به زمین افتادن پرچم و پرچمدار رفرمیسم و افول قیل و قال گوشخراش اصلاح طلبی،‌ جوشش رادیكالیزم اجتماعی نوینی را در بطن مبارزه جوی خود احساس می كند. این رادیكالیزم،‌ ثمره ی انكشاف تضادهای «‌اصلاح ناپذیر»‌ جامعه ی سرمایه داری ایران و اعلان ضرورت طرح آلترناتیو روش های «تغییر نیم كلاج»‌ ساخت قدرت می باشد.

احساس صرف این جوشش در فرایندی استعلایی ،‌ هم اینك به دركی آگاهانه و مبتنی بر تحلیل مشخص از شرایط مشخص جامعه رسیده است و شانزدهم آذرنشان داد كه نماینده این آگاهی – كه رادیكالیزم خودرا ازكشف «‌ زنجیرهای رادیكال »‌ انسانهای این جامعه و اقدام برای از هم گسستن آن استخراج می كند – كسی نیست جز «‌ چپ رادیكال ».

و اكنون پس از تثبیت هژمونی چپ بر جنبش دانشجویی در حركت 16 آذر امسال ،‌چونان محصول دخالتگری پیگیرانه ی آن در كوچك و بزرگ تعارضات اجتماعی و اعتراضات سیاسی موجود در جامعه به نفع جنبشهای مترقی ،‌ تبیین و تشریح عملكرد طیف چپ رادیكال در روز مورد نظر ،‌ ضروری به چشم می آید:

1- گذشته از آنكه طبق هماهنگی های صورت گرفته با تحكیمی ها قرار بر آن بود كه بیانیه ی هیچ سازمان و حزب سیاسی (اعم از دفتر سیاسی،‌ لیدر یا صدرو هر ارگان دیگر آن )‌ در برنامه قرائت نشود و لذا خوانده شدن نامه ابراهیم یزدی (همچون بیانیه ای حزبی در قالب درد دلهای یك فرد مجزا از حزبش !!!‌) ،‌ اتوماتیك وار مجوز اعتراض چپ و ایجاد اخلال در این قسمت از برنامه را صادر می كرد،‌ اما حتی به فرض نبود چنین هماهنگی ها و قرارهایی ،‌ باز هم ممانعت چپ از ادامه ی قرائت نامه دبیركل نهضت آزادی،‌ بنا به دلایل سیاسی ‌مشخص ،‌ كاملا ً‌قابل دفاع است: یزدی نماینده ی همیشه مغبون (!!!)‌ «اپوزیسیون طرفدار رژیم»‌، چهره ی از جامعه پس زده شده ی جبهه ی « مخالف نرم » و عقبه ی جنبش متوفی اصلاحات است. طرح موذیانه ی تحكیم برای زورچپان كردن مجدد امثال او در بالای سر جنبش دانشجویی نوینی كه امروز با عنوان « آزادی و برابری »‌ و با اصرار بر استقلال خود از هر گونه ارباب داخلی و خارجی بیانیه صادر می كند،‌ اساسا ً‌طرحی ارتجاعی برای ابقای سیادت فاقد موضوعیت «رفرمیسم قانونی» بر دانشگاه است . چپ اعتبار تجمع آن روز را بر اساس حداقل اشتراكات نیروهایی كه در برنامه شركت كرده بودند،‌ یعنی در «به رسمیت نشناختن»‌ خود رژیم و هرگونه اپوزیسیون پرو- رژیم به عنوان «‌صدر جنبش دانشجویی» ارزیابی كرده بود. گذار از اصلاحات – اصلاحات به عنوان بارزترین تعین سیاسی و اجتماعی این اپوزیسیون مدارا گر و چانه زن !!‌ - برای چپ امری مسلم بود و لذا براین مبنا برهم زدن برنامه دراین مرحله ناشی از ضرورتی بود كه این طیف – در توافق یا تقابل با دیگر جریانها – از شناخت ماهیت و پایه های مادی حركت امسال دانشجویان،‌ آنرا بالعینه احساس می كرد.

2 – چپ برای خود این حق را قائل بود كه به هنگام طنین افکن شدن شعارهایی در دفاع از تز «شركت در انتخابات»‌ از طرف گروهی از متجمعین،‌ به قاطع ترین شكل ممكن در برابر آن موضع گرفته و از تداوم آن به هر صورت جلوگیری كند . فواید همه گیر شدن چنین شعاری بیش از هر جریانی به حساب حاكمیت و اپوزیسیون مؤدب و قانونی آن – كه در تحلیل نهایی خود بخشی از حاكمیت است – سرازیر می گردد. (‌همانطور كه گفتیم نزاع اصلی بین چپ و تحكیم جز از این حقیقت سرچشمه نمی گرفت كه سازمان فرسوده ی تحكیم خود را ادامه ی منطقی – و از منظر ما دنباله ی روبه زوال – اپوزیسیون رفرمیست و قانونی كشور می انگاشت. انشقاق بین چپ و تحكیم (‌و حواشی تحكیم )‌ ولو به گونه های خشونت بار آن روز،‌ در لحظه ای كه این «قانونیت»‌ از طریق شعارهایی از این دست درپی مادیت یافتن و شیوع در بین كل جنبش بود،‌ امری اجتناب ناپذیر بود)

حكم بالا در مورد شعار ته مانده های ریز و درشت انقلاب مخملی ِ در نطفه خفه شده ی سالهای نه چندان دور ایران نیز صادق است. در برابر «سردر»،‌ هنگام كه طنین «رفراندوم،‌ راه نجات مردم »‌ در فضا پیچید،‌ چپ بنا به تحلیلی مشابه تحلیل فوق ،‌ذره ای تردید در بر هم زدن طرح این شعار – از طریق فریاد كردن شعارهای محوری اش – به خود راه نداد. تشخیص مفهوم و تعین سیاسی جریانی كه رفراندوم را طریقه رهایی جامعه ی تحت ستم ایران می داند دشوار نیست. گذشته از آنكه این طریقه در فضای سیاسی ِ همیشه رادیكال خاور میانه تا چه حد به طرز یأس آوری باطل است – فضایی كه به سبب سلطه ی سنگین اقتصادی ،‌ سیاسی و نظامی امپریالیسم به عریان ترین شكل ممكن از یك سو،‌ و از دیگر سو زایش و عروج بنیادگرایانه ترین گردن كشی ها و فرمانبری های قومی و مذهبی - «در قبال» یا «در حمایت» از این سلطه -، ‌هر گونه آلترناتیو حقیقی شرایط موجود را در یك خط رادیكال سازمان یافته انتظار می كشد – چپ هیچگاه فراموش نخواهد كرد كه تجربه های – عمدتا ً‌شكست خورده ی– انقلابهای مخملی (شكستهایی از نوع فرجام مغلوبانه این پروژه در لبنان و نیز بازگشت حزب «مناطق» به قدرت در اوكراین) چگونه درراستای بی پرده ترین و شفاف ترین منافع دول امپریالیستی جهان سازمان داده شده است.

3- سرود فاشیستی «ای ایران»، گذشته از آنكه چپ به طور ایدئولوژیك با آن مرزبندی قاطع دارد،‌ نمودار رمانتیك (‌!!‌) «پان ایرانیسمی»‌ ست كه امروز بیش از هر جریان دیگر ، ‌انتخاب سیاسی خود حاكمیت است (‌صدا و سیما و استفاده ی آنتی بیوتیك وار و مسكن وار آن از این سرود ارتجاعی و خاك و خونی شاهدی بر این مدعاست). چپ باز هم اعلام می كند كه در هر برنامه ای كه در آن این قبیل سرودها از طرف گروهی پخش شود ،‌ تا از فضای احساسی ایجاد شده توسط آن استفاده سیاسی به نفع آن گروه برده شود،‌ همچون 16 آذر امسال،‌ خود را موظف و مجاز به برهم زدن برنامه می داند.

4 – انزوای رقت بار اصلاح طلبان در دانشكده ادبیات در روز برنامه (‌15 آذر)‌ خود به تنهایی تبیین چند و چون‌ رونق و كساد بازار اصلاح طلبی را كفایت می كرد.

5 – طیف موسوم به «لیبرال» دانشگاه نیز در برنامه حضور داشت، و ای كاش اصلا ً‌ حضور نمی داشت !!!! پیشتر در همین نشریه به گونه ای مستدل نوشته بودیم كه چنین طیفی فاقد هرگونه پایه مادی در جامعه ایران است (رك به شماره 4 پیشرو) اما تقلای این جریان برای اثبات موجودیتش به خلق سلسله شاهكارهای دوران سازی منجر شد. اگر این موجودیت را به محال ترین شكل ممكن اثبات شده فرض كنیم، با نگاه به عملكرد طیف مورد نظردر روز برنامه و پس از آن، متوجه می شویم كه این جریان نمودار بارز این گفته ی ماركس است كه:‌ «آنچه موجودیت دارد،‌ ضد خویش را تصدیق می كند»‌ !!!!

ناتوانی این جریان در امر توده ای شدن و هدایت برنامه (‌ هدایت كه پیشكش !! حتی شركت فعال در برنامه ) – كه از ضعف جنبشی ( و به اقرار خودشان ) سازمانی آنها نشأت می گیرد – از رفتار آنان درپایان برنامه به خوبی نمایان بود . تخریب و لگد مال كردن مجموعه كتابهای نمایشگاه كتاب چپ ها – كه به امانت درانبار انجمن اسلامی دانشكده حقوق گذاشته شده بود -، ‌اخراج تنها نماینده ی طیف چپ دانشگاه در انجمن اسلامی این دانشكده،‌ توسط لیبرالهای انجمنی - آنهم بدون ذكر هیچ دلیل قانع کننده -،‌ توهین مستقیم به برخی فعالین چپ در صحن دانشكده،‌ تصویر برداری از یك جوان دچار بیماری های روحی و به بازی گرفتن او در ضد انسانی ترین رفتار ممكن كه پس از پایان قرون وسطی،‌ از نادر ترین رویدادهای بشری محسوب میشود و نیز تلاشی مضحك برای نسبت دادن گفته های پریشان این بیمار به طیف چپ دانشگاه (‌!!!‌) و نهایتا ً‌ انتشار نشریه ای سراسر پوشیده از هتاكی لمپنانه (‌ و‌ این بارحقیقتا ً «پیش از قرون وسطایی»‌ !!!‌)‌ علیه چپها و مملو از اتهامات امنیتی صریح ( در پوشش پلیسی ترین رفتار مشاهده شده در تاریخ جنبش دانشجویی ) نمونه هایی از این عكس العمل هیستریك طیف مذكور در قبال پیروزی قاطع چپ و افشای ضعف ها ی ذاتی و شكست عیان آنها در روز دانشجوی امسال بود .

( این نشریه و فعالین آن حتی در تقلایی پیگیرانه به تبلیغ فکاهی مبتذل دست سازشان پیرامون «زیر دیپلم بودن یا نبودن تحصیلات یکی از رفقای ما » ( باری تمام مسئله ی آقایان لیبرال این است !!!) مشغولند. اما حضرات !! گذشته از آنکه ما تحصیل کرده گان دانشگاه های ایران، با تجربه کردن فضای این دانشگاه های فاقد کوچکترین اعتبار بین المللی، دیگر باید تشخیص داده باشیم که صرف بالای دیپلم بودن در ایران ، کوچکترین دلیلی بر افزونی شعور ( !! ) در قیاس با زیر دیپلمی ها به دست نمی دهد !!!! و اینکه اصولا ً تحصیلات آکادمیک سنجه ی مکفی و مناسبی برای آزمودن سطح فهم مردمان نیست، اما محض اطلاع جنابان عالی عرض می کنیم که فرد مورد نظر (که گویی حضورش تیغی در چشمان تنگ شماست) علاوه بر داشتن مدرک معتبر دانشگاهی با آنکه درسال 83 در کالج بازل سوئیس مشغول تحصیل می بوده ، اما پس از وقایع تیرماه 82 عزم خود را برای بازگشت به کشور جزم کرد ه بود. گرچه او از اقامت و حقوق شهروندی سوئیس – از حقوق ماهیانه مکفی و خانه و ... - برخوردار بوده ، اما بازگشت به کشور را در شرایطی ترجیح داده است که، وزارت کشور سوئیس، او را به سبب خطرات گسترده ی این بازگشت ( به عنوان یک فعال سیاسی زندان کشیده ) از رجعت به ایران اکیدا ً بر حذر می داشته است. پیگیری 6 ماهه ی او سرانجام دولت سوئیس را حاضر به پذیرش بازگشتش به کشور کرد. آری آقایان !! خیلی کوچکتر از امثال این گونه رفقای بلند همت ما در تمام تاریخ چند صدساله ی شما یافت نمی شود)

جالب این است كه نشریه ی اشاره شده در بالا،‌ با آنكه ویژه ی وقایع روز دانشجو منتشر شده بود، ‌اما درآن حتی یك سطر هم به حضور اثباتی و نقش ایجابی طیف متبوع اش در برنامه نپرداخته بود. تلاش نشریه در جهت آن بود كه ناكارآمدی و عدم حضور حقیقی لیبرالها در برنامه را با سنگ پرتاب كردن به سمت چپها و ترسیم « مصادره ی كودتایی برنامه توسط چپ » سرپوش گذارد. این تقلا به خودی خود باطل بود. هر خواننده ای با خواندن این نشریه متوجه می شد كه این طیف چگونه «‌ برای اثبات موجودیت خویش ،‌ ضد خود را تصدیق می كند»‌!!!

6 – نگاهی به بیانیه و شعارهای دیگر دانشگاه های كشور (‌ تبریز ، ‌مشهد،‌ مازندران و ... ) ‌نشان می دهد كه امروز ، ‌هژمونی چپ در دانشگاه ها محدود به یك دانشگاه و یک شهر(تهران) نیست. هم رایی و همبستگی نوین جنبش دانشجویی كشور،‌ اكنون در یكدستی این شعار ها و این مطالبات در سراسر دانشگاههای كشور مشخص است. پیروزی چپ هم اینك در سطح جنبش دانشجویی از ابعادی كشوری حكایت می كند.

ما این پیروزی را به جنبش دانشجویی و به تمام مبارزین راه آزادی و برابری انسانها،‌ كسانی كه در راه استقرار بنای شكوهمند سوسیالیزم در هر نقطه ی جهان به نبرد با عناصر ارتجاع و پاسداران نظم موجود جهان سرمایه داری برخاسته اند، تبریك می گوییم. چپ خود را به نرده های دانشگاه محدود نمی كند. هدف او پس از دانشگاه،‌ تمام جامعه و فردا تمام جهان است.‌

مهدی گرایلو نشریه پیشرو

2 comments:

Anonymous said...

درود...
من حرف زیاد دارم... بله ،سرودی که از سنگ و کوه و در د ودشت بگوید و از انسان هیچ نگوید شایسته نیست.. اما چرا فاشیستی؟!... هرگز مساله مهم"چپ روی" ،آفت دوران طفولیت کمونیسم را که لنین گفته است از یاد نباید برد. به این پست لینک داده شد.

Anonymous said...

Zende baad rafigh Mehdi!!!