Thursday, January 11, 2007

سرنوشت نازنين فاتحی در ابهام! نازنين يک هفته ديگر فرصت دارد

جلسه دادگاه نازنين مهاباد فاتحی در روز چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۵ ساعت دوازده و نيم بعد از ظهر در دادگاه کيفری تهران برگزار شد. در اين دادگاه وکلای نازنين، خانم شادی صدر و آقای محمد مصطفی و همچنين شهرام طاهی وکيل قبلی نازنين، به همراه نازنين و خانواده او و همينطور جمعی از مدافعين حقوق بشر و حاميان نازنين حضور پيدا کردند.
در اثر تلاشهای فراوان وکلای نازنين در طول مدتی که پرونده نازنين در جريان بوده است و همچنين تلاشهای آنها در دادگاه و همچنين اعتراضات سازمانهای بين المللی حقوق بشر در سطح جهان، فضای دادگاه کلا به نفع نازنين بوده است، اما سرنوشت نازنين کاملا در پرده ابهام است و حکم قصاص ( اعدام) او را تهديد ميکند. تصميم دادگاه يک هفته عقب افتاد و نازنين اينبار حکمی نگرفت.
نماينده دادستانی قتل را عمدی دانست و خواهان قصاص نازنين شد. اما در اثر فشارهای وکلای نازنين، دادگاه يک فرصت ديگر به وکلای نازنين داده است. طبق تصميم دادگاه قرار است جهت پاسخ به آخرين اتهامات دادستانی بر عليه نازنين، وکلای نازنين لايحه ی مجزايی را تا پايان هفته آينده تهيه و به دادگاه ارائه دهند و سپس رای نهايی دادگاه صادر خواهد شد. يعنی فقط يک هفته ديگر فرصت است تا کاری برای نازنين کرد.
خانواده مقتوال همچنان بر خونخواهی و قصاص نازنين پا ميفشارند و حتی پس از خاتمه دادگاه و در حالی که کسی دادگاه را ترک نکرده بود. خانواده مقتول به طرف نازنين حمله ور شدند. با دخالت حاضرين در دادگاه جلوی حمله به او گرفته شد. همچنين يکی از اعضای خانواده مقتول با چاقو به طرف پدر نازنين حمله کرد که از حمله او نيز جلوگيری شد.
ما از همه مجامع، نهادها و انسانهای مدافع حقوق انسان ميخواهيم که تلاششان را برای نجات نازنين افزايش دهند. اين تلاشها بخشی از تلاش جبهه انسانيت آزاديخواه و نهادها و سازمانهای حقوق بشری در سطح جهان برای لغو حکم اعدام نيز ميباشد. قوانين قصاص در ايران فورا و بلادرنگ بايد لغو شوند. نازنين قربانی شرائط زندگی اسفبار و قوانين حاکم در ايران است. قوانينی که مبنای آن بر انتقامجوئی و خونخواهی عهد بربريت است.
سازمان رهايی زن
www.rahai-zan.org ۹/۱-۲۰۰۷

متن نامه پدر و مادر نازنين

از اين جريانی که پيش آمده خيلی ناراحت هستيم. کسی به آن رسيدگی نمی کند. نازنين موقعی که به ملاقاتش می رويم ناراحت است. آخه چه جور ناراحت نمی شه. من با بدبختی و بيچارگی بچه هام رو بزرگ کردم. خونه های مردم کار می کنم. نظافت می کنم. دستهام ديگه زخم شده. بخاطر کی؟ به خاطر بچه هام. وقتی به تهران می آئيم کسی رو نمی شناسيم. اين دختر بی گناه، اونجا مونده. اعصابش خرد شده. دوبار سکته کرده. اينو روزنامه های خارج از کشور بايد بنويسند. اگر قانونی باشه ... در ايران دختری از ناموس خودش دفاع کرده . گناه نکرده . تازه دولت بايد تشويق اش هم بکنه نه اينکه اونو در زندان کنند. ما کسی رو نداريم. نه ماشين نه مغازه خب خدا نداده. دلمون می خواست هرچی بچه هامون می خوان می تونستيم براشون فراهم کنيم کی خوشش می ياد تنگی بکشه – ندار باشه. بالاخره خدا نداده چکار کنيم؟ اين دختر ۲ ساله توی زندانه کسی حرف نمی زنه. کی برای کی کار می کنه؟ همه به فکر زندگی خودشونن و دزدی خودشون . آخه بايد ۴ مرد بريزند و زورکی يک دختری رو توی روشنائی روز بکشند ببرند و لختش کنند و اين بلا را بسرش بيارند ؟ تمام گردن نازنين زخم شده بود . تازه قانون بگه تو چرا از خودت دفاع کردی ؟ اينو بايد توی روزنامه های خارجی بنويسند. من شرط کردم نازنين برگرده به خونه. يک شب تا صبح توی بغلم بکشمش. با هم بخوابيم ديگه تو زندگيم هيچی نمی خوام. بعد از اون اگه بميرم مهم نيست . فقط همينو می خوام. نازنين بچه ساده ای بود. کم رو بود . از سایه خودش می ترسيد . اگه کسی همراهش نبود می ترسيد ، نمی تونست توی حياط بره. باهوش بود. بچگی که به مدرسه نرفت ولی وقتی به نهضت (نهضت سوآد آموزی منظورشون است) می رفت درس اش خوب بود . توی نهضت تمام درساش ۲۰ بود.
توی نهضت يک خانمی بهش گفته بوده، مادرت خونه های مردم می ره کار می کنه. اون ناراحت می شه و ديگه نهضت نرفت. از حرف خانومه ناراحت شده بوده. از اينکه طعنه زده بوده گفته بوده ديگه نمی رم. دو سه روز بعد از اين جريان اين اتفاق پيش مياد.
دختر پاک و تميزی بود. ساده بود –. رو نداشت روبروی مهمون بشينه. همه کاری توی خونه می کرد. غذا – نون – آب، هرکس می اومد سريع راهش می انداخت. از سادگی خودش بدبخت شد. سال به سال که بزرگتر شد خوبتر و تربيت دار تر شد. اصلاً کوچکترين سابقه بدی نداره . از همسايه ها سوال کنيد. وقتی می ديد ديگران چيزی دارند مثلاً يکی پتويی خريده لباس خريده، وقتی مردم رو می ديد که چيزی می خرند به من می گفت مامان چرا تو نمی خری؟ می گفتم بخدا مامان ندارم. می فهميد و ديگه چيزی نمی گفت و به خواهراش هم می گفت چيزی نگند.
منبع: gooya.news.com

1 comment:

Anonymous said...

بخاطر مشکلاتی که در باز کردن فایل های پی دف برای دوستان پیش امده بود تصمیم گرفتیم از این ببعد مطالب مندرج در هر شماره نشریه را بصورت یک وبلاگ در آوریم. مطلب را ببینید و نظر خود را برای ما بنویسید. امیدواریم با تعویض هر هفته وبلاگها جلوی فیلتر شدن آنها را هم بگیریم.
www.jx1.blogfa.com