مسئله زنان در جامعه
کلارا زتکین
کلارا آیزنر (زتکین) در سال 1857 به دنیا آمد . در دوران تحصیل با مهاجر روسی به نام اسیب زتکین آشنا شد که بعدها به ازدواج انجامید او با بزرگان عصر خویش چون پوتیه ، پل لافار ، لوئی میشل آشنا بود، و دوش به دوش رزا لوگزامبورگ ، اگوست ببل در تشکل هاو سازمانهای کارگری علیه نظام سرمایه داری _ طبقاتی در جهت منافع طبقه کارگر مبارزه کرد در سال 1910 در کنگره کپنهاک برای اولین بار روز جهانی زن را پیشنهاد کرد که پس از گذشت سالها این مراسم همچنان در دفاع از زنان برگزار می شود نوشته ای که در زیرمی خوانید یکی از آثار این مبارز سیاسی می باشد که توسط آقای اصغر مهدی زادگان ترجمه شده است
کلارا آیزنر (زتکین) در سال 1857 به دنیا آمد . در دوران تحصیل با مهاجر روسی به نام اسیب زتکین آشنا شد که بعدها به ازدواج انجامید او با بزرگان عصر خویش چون پوتیه ، پل لافار ، لوئی میشل آشنا بود، و دوش به دوش رزا لوگزامبورگ ، اگوست ببل در تشکل هاو سازمانهای کارگری علیه نظام سرمایه داری _ طبقاتی در جهت منافع طبقه کارگر مبارزه کرد در سال 1910 در کنگره کپنهاک برای اولین بار روز جهانی زن را پیشنهاد کرد که پس از گذشت سالها این مراسم همچنان در دفاع از زنان برگزار می شود نوشته ای که در زیرمی خوانید یکی از آثار این مبارز سیاسی می باشد که توسط آقای اصغر مهدی زادگان ترجمه شده است
بررسی های «باشوفن»، «مورگان» و دیگر محققان کاملا نشان داده است که چه گونه زمان پیدایش ستم اجتماعی بر زنان منطبق بر زمان پدید آمدن مالکیت خصوصی در جامعه است. تضاد موجود در خانواده بین مرد که دارای مالکیت خصوصی و زن که فاقد مالکیت خصوصی است بنیان وابستگی اقتصادی و شرایط اجتماعی ای را سامان می دهد که باعث تضعیف و پایمال شدن حقوق اجتماعی زن می گردد. به عقیده انگلس در تضییع حقوق زن یکی از قدیمی ترین شکل حاکمیت قدرت نهفته است، که در اصل چیزی جز تضاد طبقه های اجتماعی نیست. انگلس اعتقاد دارد که در درون خانواده، مرد بیشتر نقش بورژوا و زن نیز نقش کارگر را ایفا می کند. البته گذشته از مسائل آن زمان، زن تنها در جامعه امروزی است که مورد توجه محققان طبقه های اجتماعی قرار می گیرد. تنها در شیوه نوین تولید سرمایه داری است که زمینه دگرگونی شرایط اجتماعی فراهم می آید و باعث پیدایش مسئله زن به مفهوم نوین اش می گردد. این شرایط جدید سبب از هم پاشیدگی اقتصاد کهن خانوادگی را ایجاد می کند که در روزگاران دیرین وسیله امرار معاش انبوه عظیم زنان بوده و زندگی آنان را تعالی می بخشید. بنابراین اطلاق مفاهیم منفی اجتماعی چون فقر و بدبختی و ... به زنان فعال در اقتصاد جامعه کهن قدیم به کل نادرست می نماید. تا زمانی که شرایط کهن اقتصادی خانواده وجود داشت زن از طریق فعالیت اقتصادی برای زندگی خویش مفهومی می یافت، و به دلیل رشد فردی بسیار محدودی که داشت قادر به درک فقدان حقوق اجتماعی خود در آن شرایط اقتصادی زندگی نبود.
دوره رنسانس سبب ظهور فردگرائی نوین و ایجاد زمینه مناسب جهت این فردگرائی در شکل های گوناگون است. در این دوره اشخاص با نفوذ اجتماعی را می بینیم که در شرایط خوب یا بد، نهادهای مذهبی و اخلاقی را آن چنان بها نمی دهند و به زمین و زمان ناسزا می گویند، زنانی را می بینیم که در راس رویدادهای هنری، سیاسی و اجتماعی قرار دارند. با این حال هیچ نشانی از مسئله زن در جامعه به چشم نمی خورد. این موارد به این دلیل مفهوم ویژه ای پیدا می کنند که مربوط به دورانی هستند که در آن اقتصاد کهن خانواده در اثر پیدایش تقسیم کار اجتماعی جدید در حال فروپاشی است. در این زمان جدید، میلیون ها زن دیگر در قلب خانواده زندگی نمی کردند، اما مسئله زن، اگر بتوان این عنوان را به کار برد، به تناسب ویژگی های آن دوره در صومعه ها و از طریق دستورات مذهبی حل و فصل می شد
ماشین آلات و شیوه تولید نوین به تدریح راه تولید مستقل خانواده را بست و با قرار دادن مسئله جست و جوی وسیله جدید امرار معاش در برابر میلیون ها زن، آنان را مجبور کرد برای جویای کار وارد جامعه شوند. در این زمان بود که پی بردند فقدان حقوق اجتماعی شان موانع بزرگی است در برابر خواسته های انسانی شان، و مسئله زن به مفهوم واقعی و نوین آن در جامعه پدید آمد.
مسئله زنان تنها در درون طبقه های اجتماعی ای قرار دارد که محصول تولید سرمایه داری هستند. به همین دلیل در مناسبات جامعه فئودالی که طبقه دهقان با وجود سطح نازل رشد اقتصاد طبیعی در تنگنای معیشتی قرار داشت چیزی به نام مسئله زن، وجود اجتماعی نداشت. از این رو، مسئله زن تنها در میان طبقه هائی مشاهده می شود که آفریننده مستقیم تولید نویهن سرمایه داری هستند. مسئله زنان برای زنان کارگر، بورژوازی متوسط، خرده بورژوا، قشرهای روشنفکری و بورژوازی بزرگ به تناسب کیفیت و چگونگی شرایط طبقاتی شان ویژگی های متفاوتی به خود می گیرند.
برای زنان بورژوازی بزرگ، مسئله زن چه گونه ماهیت می یابد؟ این زنان به سبب رفاه اجتماعی ناشی از ثروت شان می توانند آزادانه به رشد فردی خود بپردازند و در جهت رسیدن به خواسته های خودشان حرکت کنند. اما به عنوان همسر هنوز به مردان وابسته اند. خانواده بورژوازی بزرگ که در آن زن به لحاظ قانونی زیر سلطه شوهرش قرار دارد مبین چه چیزی است؟ چنین خانواده ای از همان ابتدای تشکیل اش فاقد هرگوهنه معیارهای اخلاقی و معنوی است. در این خانواده ازدواج بر پایه پول انجام می گیرد نه بر اساس خواسته های معنوی و انسانی دو طرف، زیرا ازدواجی که بر پایه سرمایه سامان یابد نمی تواند دارای ارزش های اخلاقی و معنوی باشد. طبیعی از که چنین محتوائی شیوه زندگی مناسب خویش را ایجاب خواهد کرد. در این میان، زنان پیشرو بورژوا برای کسب حقوق شان، علیه دنیای هم طبقه خود مبارزه می کنند و مبارزه آنان درست همان مبارزه ای است که بورژوازی علیه قشرهای مرفه جامعه می کند. مبارزه برای از بین بردن تمام تبعیض های اجتماعی که پایه های آن بر پول و ثروت بنا نهاده شده است.
ویژگی های مسئله زنان در میان قشرهای بورژوازی متوسط، خرده بورژوازی و روشنفکران بورژوازی چه گونه است؟ در میان این قشرها، خانواده بیشتر به دلیل وجود پدیده های ناشی از شیوه تولید سرمایه داری از هم می پاشد و نه به سبب مالکیت خصوصی موجود در آن. همزمان با رشد این پدیده ها ، بورژوازی متوسط و خرده بورژوازی به سوی از هم پاشیدگی خانوادگی سوق می یابند. روشنفکران بورژوا به دلیل موقعیت اجتماعی- اقتصادی خویش کمتر تن به ازدواج می دهند، زیرا در نظام اجتماعی موجود می توانند به سبب رفاه اجتماعی، زندگی مجرد راحت و بدون نیاز به همسر قانونی را تصاحب کنند و از مزایای فردی آن کاملا برخوردار شوند. به سبب شرایط موجود در نظام سرمایه سالاری، تعداد زنان مجرد قشرهای متوسط بورژوازی همواره رو به افزایش است. زنان و افراد بزرگسال این قشرها به اجتماع انسانی وارد می شوند تا بتوانند آن چنان شرایط مناسبی را برای خود بوجود آورند که نه تنها وسیله امرار معاش آن ها را تامین کند بلکه نیاز معنوی شان را نیز به نحوی ارضاء کند. در این قشرها، زن در مقایسه با مرد چون کالائی که جنبه شخصی دارد به حساب نمی آید، امام همچون زن در طبقه کارگر نیز به مثابه کارگر تلقی نمی شود.
در طبقه های متوسط، زن باید بیش از هر چیز برابری اقتصادی با مرد را به دست آورد. کسب این برابری به دو روش ممکن است: اول، کسب حقوق برابر با مرد در زمینه حق اشتغال، دوم، کسب حقوق برابر با او در مرحله های عملی شغل به دست آمده. به لحاظ اقتصادی، چنین حقوق غیر از تحقق آزادی در شغل و رقابت بین زن و مرد مفهوم دیگری ندارد. چنین خواسته ای باعث ایجاد تضاد منافع بین مردان و زنان بورژوازی متوسط و افرادی می شود که به نحوی در جامعه به کار فکری مشغول اند. رقابت زنان در حرفه های آزاد سبب مقاومت در مردان علیه خواسته های زنان طرفدار جنبش بورژوائی زنان (فمنیستی) می شود. دلیل چنین مقاومتی چیزی جز وحشت از رقابت نیست، نه دلایلی نظیر ناتوانی فکری زن در کار فکری در مقایسه با مرد و انجام کار طبیعی وظایف مادری. این ها دلایل پوچ و غیر اجتماعی هستند که فقط به منظور مسخ و وارونگی واقعیت های اجتماعی عنوان و بیان می شوند. این رقابت ها سبب می شوند که زنان این قشرها به منظور غلبه بر عواملی که جلوی فعالیت اقتصادی آنان را می گیرد در صدد کسب حقوق سیاسی خویش برآیند.
تا این جا فقط رئوس اصلی و جنبه اقتصادی موضوع را بیان کردیم. اشتباه خواهد بود اگر جنبش زنان بورژوا را تنها در چهاچوب عامل های اقتصادی مورد بررسی قرار دهیم. این جنبش دارای بعد عمیق تری نیز می باشد که عمدتا و جه اخلاقی و معنوی آن مورد نظر است. زن بورژوا تنها خواستار تامین امرار معاش نیست بلکه خواهان حیات معنوی و رشد شخصیت اجتماعی خود نیز می باشد
به طور دقیق در لایه های اجتماعی این قشرها است که شاهد صحنه های به شدت غم اگیز و از نظر روانشناسی جالب توجه زنان هستیم که از زندگی عروسکی خویش در خانه عروسکان به ستوه آمده اند و می خواهند در رشد و اعتلا فرهنگ نوین جامعه سهمی بسزا داشته باشند . خواسته های زنان طرفدار جنبش بورژوایی زنان ، همانطور که به لحاظ اقتصادی توجیه پذیر است ، از دید معنوی و اخلاقی نیز کاملا موجه می نماید
اما در رابطه با زن کارگر ، مسئله زن بر اساس نیاز سرمایه در استثمار نیروی کار و جست و جوی مدام در یافتن نیروی کار ارزان تر شکل می گیرد . زن کارگر نیز برای تامین معیشت خود و خانواده اش وارد مناسبات حیات اقتصادی جامعه می شود و به درون کارگاهها می رود و زیر سیطره ماشین آلات قرار می گیرد . او به اجبار کمک اقتصادی شوهرش است ، اما نظام سرمایه داری او را به یک رقیب پیمان شکن تبدیل کرده است ، او می خواست به تامین رفاه اجتماعی خانواده کمک کند اما سبب تشدید شرایط بد و ناسازگار خانواده شد ، زن کارگر می خواست درآمد بیشتری داشته باشد تا سرنوشت و آینده بهتری را برای فرزندانش رقم بزند ، اما تقریبا همیشه یه ضرورت از فرزندانش دور است .او به یک نیروی کاملا مساوی با مرد تبدیل گردیده است . اختراع ماشین آلات باعث گردیده نیروی کار کاملا عضلانی به میزان زیادی مازاد بر احتیاج تلقی می شود ، و در هر موردی ، کار زن توانست همان حاصل تولید کار مرد را شامل شود . افزون بر این و مهمتر از همه ، چون این نیروی کار بر اساس تقاضای زن کارگر در احتیاج سرمایه داران قرار می گیرد و به همین دلیل هم مقاومت در برابر استثمار سرمایه داران به ندرت انجام می گیرد ، سرمایه داران راغب هستند به منظور استفاده از کا صنعتی زنان در بالاترین حدش ، امکانات جذب آنان را به طور روزافزون افزایش دهند . در نتیجه این، زن کارگر موفق به کسب استقلال اقتصادی خویش می شود ، ولی هیچ امتیاز اجتماعی به دست نمی آورد .اگر در دوره خانواده مردسالاری ، مرد حق داشت با بهانه های توجیه شه زن خود را با شلاق چرمی تنبیه و ادب کند ، اکنون سرمایه دار اورا با شلاق خاردار مجازات می کند . در آن زمان تسلط مرد بر زن بر پایه رابطه شخصی ح و مرز معینی داشت ، در حالی که امروز رابطه بین کارگر و کارفرما فقط و فقط رابطه کالائی است . زن کارگر موفق به کسب استقلال اقتصادی شده است ، اما به عنوان فرد ، زن و همسر امکان رشد اجتماعی در جامعه را ندارد . و انجام وظایف همسری و ماری برای او تا آن حد مقدور است که مناسبات سرمایه داری اجازه می دهد
بنابراین مبارزه زن کارگر برای رهائی خویش نمی تواند با مبارزه زن بورژوا علیه مرد هم طبقه اش یکسان و مشایه باشد ، بر عکس ، مبارزه زن کارگر مبارزه ای است به همراه مرد هم طبقه اش علیه طبقه سرمایه دار .
زن کارگر برای نابودی عواملی که به دلیل رقابت آزاد در مسیر مبارزه او ایجاد شده است نیازی به مبارزه علیه مردان هم طبقه اش ندارد. در نظام سرمایه داری ، استتثمار و رشد شیوه نوین تولید عواملی هستند که زن کارگر ا به این مبارزه طبقاتی می کشانند. و همین عوامل مانع استثمار زن کارگر می شوند ، حقوق همسری و مادری زن کارگر در طول این مبارزات به دست می آیند و تضمین می شوند. هدف اصلی مبارزه زن کارگر ، رقابت آزاد با مرد نیست بلکه کسب قدرت سیاسی از جانب طبقه کارگر است . زن کارگر دوش به دوش مرد ه م طبقه اش علیه جامعه سرمایه داری مبارزه می کند . البته این سخنان دلیل بر این نیست که او نباید از خواسته های جنبش زنان بورژوا حمایت کند ، تحقق خواسته برای او فقط به منزله وسیله ای برای رسیدن به هدف اصلی است ، یعنی برای دستیابی به ابزارهایی که دوشادوش مرد کارگر مبارزاتش را تسریع می کند
جامعه بورژوایی در برابر خواسته های جنبش زنان بورژوا به طور قاطع مقاومت نمی کند ، این امر از اصلاحاتی که امروزه به نفع زنان در بخش حقوق عمومی و فردی دولت های سرمایه داری انجام می گیرد به طور کامل مشهود است
هراس دموکراسی بورژوایی به طور طبیعی با دیدی کوته نگرانه ملازم است .حتی اگر زنان در سطح سیاسی برابر با مردان شوند هیچ چیز د روابط جامع قدرت تغیر نخواهد کرد . زن کارگ حامی طبقه کارگر یا مبارزه طبقاتی و زن بورژوا حامی طبقه بورژوا یا جنبش فمنیستی است.
نباید فریب گرایش های سوسیالیستی موجود در جنبش زنان بورژوا را خورد . زنان بورژوا تا زمانی که تحت ستم اجتماعی قرار دارند به سوی این گرایش ها کشیده می شوند و هرگز به نفع ستم طبقاتی موضع گیری نمی کنند
دموکراسی بورژوایی هر چقدر کمتر وظایف خود را انجام دهد ، به همان نسبت وظیفه ایجاد برابری سیاسی زنان با مردان بیشتر به عهده سوسیال دموکراسی می افتد . هر اندازه انطباق مبارزه سیاسی بر زندگی فرد عمیق تر باشد ، به همان نسبت لزوم تسریع زنان در مبارزه بیشتر احساس می شود . برای نخستین بار در تاریخ انسانی ، قوانین سوسیالیستی به میلیون ها زن مفهوم اصطلاحاتی چون حق طبقاتی ، دولت طبقاتی و حاکمیت طبقاتی ا آموختند . برای نخستین بار میلیون ها زن به قدرتی که در بدترین شکل در خانواده نفوذ کرده است آگاهی یافتند. قوانین ضد سوسیالیستی هرگز نمی توانستند آن را انجام دهند . بنابراین صادقانه از کاگزاران قوانین ضد سوسیالیستی سپاسگاریم
انتشار کتاب « زن و سوسیالیسم» آگوست بل اهمیت بسزایی دارد . اهمیت آن به دلیل نکات مثبت یا نقائص موجود در آن نیست ، بلکه به دلیل انتشار آن در این برهه زمانی است . این اثر یک رویداد فرهنگی بزرگ است . در این کتاب اولین بار روابط بین مسئله زن و تکامل تاریخی کاملا روشن بیان شده و مطرح می شود که زنان زمانی خواهند توانست آینده خود را بسازند که دوش به دوش مردان در مبارزات طبقاتی شرکت کنند . این ارزشی است که من به عنوان یک زن می توانم بر این اثر قائل شوم
هرگ نباید مسئله زن به تنهایی در جامعه مطرح می شود ، بلکه باید همراه با سوسیالیسم در جامعه ارائه گردد .خواسته های پیش پا افتاده دنیای زنان نباید در ردیف اول خواسته های ما قرار گیرد . اجرای اصلاحات مربو به حقوق زنان در نظان اجتماعی سرمایه داری حاقل خواسته ما خواهد بود .فقط جامعه سوسیالیستی توانای حل برخوردهائی خواهد بود که اکنون ریشه آنها را در فعالیت های اقتصادی و حرفه ای زنان می یابیم . وقتی خانواده به مثابه یک واح اقتصادی از بین رفت و به جای آن خانواده چون واح اخلاقی پدیدار شد ، زن خواهد توانست خود را به عنوان همراه و دوست ، دوش هبه دوش مر ، با حقوق قضایی ، حرفه و خواست هی برابر به حرکت آورد و وظایف همسری و مادری خود را به نیکی کامل انجام دهد
ما نمی توانیم از زنان بورژوا انتظار داشته باشیم که از ظرفیت طبقاتی ماهیت خویش عدول کنند . زنان کارگر نمی توانند در راه کسب حقوق مدنی خودشان بر پشتیبانی زنان ورژوا امید واهی ببندند . تضاد طبقاتی مانع پیوند زنان کارگر با جنبش بورژوائیزنان فمنیستی می شود. زنان کارگر باید کاملا آگاه باشند که کسب حقوق مدنی نمی تواند با معیار هائی چون مبارزه زنان علیه مردان و بدون در نظر گرفتن اختلافات فاحش طبقاتی انجام گیرد . بلکه فقط با مبارزه طبقاتی تمام استثمار شدگان بدون در نظر گرفتن اختلاف جنسیت و علیه تمام استثمار گران بدون در نظر گرفتن اختلافات جنسیتی انجام یابد
تاریخ گذشته و حال به درستی به ما می آموزد که مالکیت خصوصی آخرین و اساسی ترین عامل پیدایش برتری اجتماعی مرد نسبت به زن است . پیدائی و تثبیت مالکیت خصوصی سبب گردید که زن و کودک ، چون برگان ، در مالکیت مرد قرار گیرند . و با پدید آمدن جامعه طبقاتی ، تحقیر اجتماعی زن در خانواده و زندگی اجتماعی پدیدار شد.
مردم گرائی ، عامل رهائی زن ، نمی تواند با مبارزه مشترک تمامی طبقات در ایجاد اصلاحات نظام بورژوایی و در جهت خواسته های جنبش بورژوایی و با مبارزه علیه موقعیت اجتماعی برتر مردان تحقق عملی یابد . مبارزات اجتماعی و طبقاتی زنان همچون مبارزات کارگران باید در سطوح متفاوت بین المللی مورد توجه و اهمیت قرار گیرد.
دوره رنسانس سبب ظهور فردگرائی نوین و ایجاد زمینه مناسب جهت این فردگرائی در شکل های گوناگون است. در این دوره اشخاص با نفوذ اجتماعی را می بینیم که در شرایط خوب یا بد، نهادهای مذهبی و اخلاقی را آن چنان بها نمی دهند و به زمین و زمان ناسزا می گویند، زنانی را می بینیم که در راس رویدادهای هنری، سیاسی و اجتماعی قرار دارند. با این حال هیچ نشانی از مسئله زن در جامعه به چشم نمی خورد. این موارد به این دلیل مفهوم ویژه ای پیدا می کنند که مربوط به دورانی هستند که در آن اقتصاد کهن خانواده در اثر پیدایش تقسیم کار اجتماعی جدید در حال فروپاشی است. در این زمان جدید، میلیون ها زن دیگر در قلب خانواده زندگی نمی کردند، اما مسئله زن، اگر بتوان این عنوان را به کار برد، به تناسب ویژگی های آن دوره در صومعه ها و از طریق دستورات مذهبی حل و فصل می شد
ماشین آلات و شیوه تولید نوین به تدریح راه تولید مستقل خانواده را بست و با قرار دادن مسئله جست و جوی وسیله جدید امرار معاش در برابر میلیون ها زن، آنان را مجبور کرد برای جویای کار وارد جامعه شوند. در این زمان بود که پی بردند فقدان حقوق اجتماعی شان موانع بزرگی است در برابر خواسته های انسانی شان، و مسئله زن به مفهوم واقعی و نوین آن در جامعه پدید آمد.
مسئله زنان تنها در درون طبقه های اجتماعی ای قرار دارد که محصول تولید سرمایه داری هستند. به همین دلیل در مناسبات جامعه فئودالی که طبقه دهقان با وجود سطح نازل رشد اقتصاد طبیعی در تنگنای معیشتی قرار داشت چیزی به نام مسئله زن، وجود اجتماعی نداشت. از این رو، مسئله زن تنها در میان طبقه هائی مشاهده می شود که آفریننده مستقیم تولید نویهن سرمایه داری هستند. مسئله زنان برای زنان کارگر، بورژوازی متوسط، خرده بورژوا، قشرهای روشنفکری و بورژوازی بزرگ به تناسب کیفیت و چگونگی شرایط طبقاتی شان ویژگی های متفاوتی به خود می گیرند.
برای زنان بورژوازی بزرگ، مسئله زن چه گونه ماهیت می یابد؟ این زنان به سبب رفاه اجتماعی ناشی از ثروت شان می توانند آزادانه به رشد فردی خود بپردازند و در جهت رسیدن به خواسته های خودشان حرکت کنند. اما به عنوان همسر هنوز به مردان وابسته اند. خانواده بورژوازی بزرگ که در آن زن به لحاظ قانونی زیر سلطه شوهرش قرار دارد مبین چه چیزی است؟ چنین خانواده ای از همان ابتدای تشکیل اش فاقد هرگوهنه معیارهای اخلاقی و معنوی است. در این خانواده ازدواج بر پایه پول انجام می گیرد نه بر اساس خواسته های معنوی و انسانی دو طرف، زیرا ازدواجی که بر پایه سرمایه سامان یابد نمی تواند دارای ارزش های اخلاقی و معنوی باشد. طبیعی از که چنین محتوائی شیوه زندگی مناسب خویش را ایجاب خواهد کرد. در این میان، زنان پیشرو بورژوا برای کسب حقوق شان، علیه دنیای هم طبقه خود مبارزه می کنند و مبارزه آنان درست همان مبارزه ای است که بورژوازی علیه قشرهای مرفه جامعه می کند. مبارزه برای از بین بردن تمام تبعیض های اجتماعی که پایه های آن بر پول و ثروت بنا نهاده شده است.
ویژگی های مسئله زنان در میان قشرهای بورژوازی متوسط، خرده بورژوازی و روشنفکران بورژوازی چه گونه است؟ در میان این قشرها، خانواده بیشتر به دلیل وجود پدیده های ناشی از شیوه تولید سرمایه داری از هم می پاشد و نه به سبب مالکیت خصوصی موجود در آن. همزمان با رشد این پدیده ها ، بورژوازی متوسط و خرده بورژوازی به سوی از هم پاشیدگی خانوادگی سوق می یابند. روشنفکران بورژوا به دلیل موقعیت اجتماعی- اقتصادی خویش کمتر تن به ازدواج می دهند، زیرا در نظام اجتماعی موجود می توانند به سبب رفاه اجتماعی، زندگی مجرد راحت و بدون نیاز به همسر قانونی را تصاحب کنند و از مزایای فردی آن کاملا برخوردار شوند. به سبب شرایط موجود در نظام سرمایه سالاری، تعداد زنان مجرد قشرهای متوسط بورژوازی همواره رو به افزایش است. زنان و افراد بزرگسال این قشرها به اجتماع انسانی وارد می شوند تا بتوانند آن چنان شرایط مناسبی را برای خود بوجود آورند که نه تنها وسیله امرار معاش آن ها را تامین کند بلکه نیاز معنوی شان را نیز به نحوی ارضاء کند. در این قشرها، زن در مقایسه با مرد چون کالائی که جنبه شخصی دارد به حساب نمی آید، امام همچون زن در طبقه کارگر نیز به مثابه کارگر تلقی نمی شود.
در طبقه های متوسط، زن باید بیش از هر چیز برابری اقتصادی با مرد را به دست آورد. کسب این برابری به دو روش ممکن است: اول، کسب حقوق برابر با مرد در زمینه حق اشتغال، دوم، کسب حقوق برابر با او در مرحله های عملی شغل به دست آمده. به لحاظ اقتصادی، چنین حقوق غیر از تحقق آزادی در شغل و رقابت بین زن و مرد مفهوم دیگری ندارد. چنین خواسته ای باعث ایجاد تضاد منافع بین مردان و زنان بورژوازی متوسط و افرادی می شود که به نحوی در جامعه به کار فکری مشغول اند. رقابت زنان در حرفه های آزاد سبب مقاومت در مردان علیه خواسته های زنان طرفدار جنبش بورژوائی زنان (فمنیستی) می شود. دلیل چنین مقاومتی چیزی جز وحشت از رقابت نیست، نه دلایلی نظیر ناتوانی فکری زن در کار فکری در مقایسه با مرد و انجام کار طبیعی وظایف مادری. این ها دلایل پوچ و غیر اجتماعی هستند که فقط به منظور مسخ و وارونگی واقعیت های اجتماعی عنوان و بیان می شوند. این رقابت ها سبب می شوند که زنان این قشرها به منظور غلبه بر عواملی که جلوی فعالیت اقتصادی آنان را می گیرد در صدد کسب حقوق سیاسی خویش برآیند.
تا این جا فقط رئوس اصلی و جنبه اقتصادی موضوع را بیان کردیم. اشتباه خواهد بود اگر جنبش زنان بورژوا را تنها در چهاچوب عامل های اقتصادی مورد بررسی قرار دهیم. این جنبش دارای بعد عمیق تری نیز می باشد که عمدتا و جه اخلاقی و معنوی آن مورد نظر است. زن بورژوا تنها خواستار تامین امرار معاش نیست بلکه خواهان حیات معنوی و رشد شخصیت اجتماعی خود نیز می باشد
به طور دقیق در لایه های اجتماعی این قشرها است که شاهد صحنه های به شدت غم اگیز و از نظر روانشناسی جالب توجه زنان هستیم که از زندگی عروسکی خویش در خانه عروسکان به ستوه آمده اند و می خواهند در رشد و اعتلا فرهنگ نوین جامعه سهمی بسزا داشته باشند . خواسته های زنان طرفدار جنبش بورژوایی زنان ، همانطور که به لحاظ اقتصادی توجیه پذیر است ، از دید معنوی و اخلاقی نیز کاملا موجه می نماید
اما در رابطه با زن کارگر ، مسئله زن بر اساس نیاز سرمایه در استثمار نیروی کار و جست و جوی مدام در یافتن نیروی کار ارزان تر شکل می گیرد . زن کارگر نیز برای تامین معیشت خود و خانواده اش وارد مناسبات حیات اقتصادی جامعه می شود و به درون کارگاهها می رود و زیر سیطره ماشین آلات قرار می گیرد . او به اجبار کمک اقتصادی شوهرش است ، اما نظام سرمایه داری او را به یک رقیب پیمان شکن تبدیل کرده است ، او می خواست به تامین رفاه اجتماعی خانواده کمک کند اما سبب تشدید شرایط بد و ناسازگار خانواده شد ، زن کارگر می خواست درآمد بیشتری داشته باشد تا سرنوشت و آینده بهتری را برای فرزندانش رقم بزند ، اما تقریبا همیشه یه ضرورت از فرزندانش دور است .او به یک نیروی کاملا مساوی با مرد تبدیل گردیده است . اختراع ماشین آلات باعث گردیده نیروی کار کاملا عضلانی به میزان زیادی مازاد بر احتیاج تلقی می شود ، و در هر موردی ، کار زن توانست همان حاصل تولید کار مرد را شامل شود . افزون بر این و مهمتر از همه ، چون این نیروی کار بر اساس تقاضای زن کارگر در احتیاج سرمایه داران قرار می گیرد و به همین دلیل هم مقاومت در برابر استثمار سرمایه داران به ندرت انجام می گیرد ، سرمایه داران راغب هستند به منظور استفاده از کا صنعتی زنان در بالاترین حدش ، امکانات جذب آنان را به طور روزافزون افزایش دهند . در نتیجه این، زن کارگر موفق به کسب استقلال اقتصادی خویش می شود ، ولی هیچ امتیاز اجتماعی به دست نمی آورد .اگر در دوره خانواده مردسالاری ، مرد حق داشت با بهانه های توجیه شه زن خود را با شلاق چرمی تنبیه و ادب کند ، اکنون سرمایه دار اورا با شلاق خاردار مجازات می کند . در آن زمان تسلط مرد بر زن بر پایه رابطه شخصی ح و مرز معینی داشت ، در حالی که امروز رابطه بین کارگر و کارفرما فقط و فقط رابطه کالائی است . زن کارگر موفق به کسب استقلال اقتصادی شده است ، اما به عنوان فرد ، زن و همسر امکان رشد اجتماعی در جامعه را ندارد . و انجام وظایف همسری و ماری برای او تا آن حد مقدور است که مناسبات سرمایه داری اجازه می دهد
بنابراین مبارزه زن کارگر برای رهائی خویش نمی تواند با مبارزه زن بورژوا علیه مرد هم طبقه اش یکسان و مشایه باشد ، بر عکس ، مبارزه زن کارگر مبارزه ای است به همراه مرد هم طبقه اش علیه طبقه سرمایه دار .
زن کارگر برای نابودی عواملی که به دلیل رقابت آزاد در مسیر مبارزه او ایجاد شده است نیازی به مبارزه علیه مردان هم طبقه اش ندارد. در نظام سرمایه داری ، استتثمار و رشد شیوه نوین تولید عواملی هستند که زن کارگر ا به این مبارزه طبقاتی می کشانند. و همین عوامل مانع استثمار زن کارگر می شوند ، حقوق همسری و مادری زن کارگر در طول این مبارزات به دست می آیند و تضمین می شوند. هدف اصلی مبارزه زن کارگر ، رقابت آزاد با مرد نیست بلکه کسب قدرت سیاسی از جانب طبقه کارگر است . زن کارگر دوش به دوش مرد ه م طبقه اش علیه جامعه سرمایه داری مبارزه می کند . البته این سخنان دلیل بر این نیست که او نباید از خواسته های جنبش زنان بورژوا حمایت کند ، تحقق خواسته برای او فقط به منزله وسیله ای برای رسیدن به هدف اصلی است ، یعنی برای دستیابی به ابزارهایی که دوشادوش مرد کارگر مبارزاتش را تسریع می کند
جامعه بورژوایی در برابر خواسته های جنبش زنان بورژوا به طور قاطع مقاومت نمی کند ، این امر از اصلاحاتی که امروزه به نفع زنان در بخش حقوق عمومی و فردی دولت های سرمایه داری انجام می گیرد به طور کامل مشهود است
هراس دموکراسی بورژوایی به طور طبیعی با دیدی کوته نگرانه ملازم است .حتی اگر زنان در سطح سیاسی برابر با مردان شوند هیچ چیز د روابط جامع قدرت تغیر نخواهد کرد . زن کارگ حامی طبقه کارگر یا مبارزه طبقاتی و زن بورژوا حامی طبقه بورژوا یا جنبش فمنیستی است.
نباید فریب گرایش های سوسیالیستی موجود در جنبش زنان بورژوا را خورد . زنان بورژوا تا زمانی که تحت ستم اجتماعی قرار دارند به سوی این گرایش ها کشیده می شوند و هرگز به نفع ستم طبقاتی موضع گیری نمی کنند
دموکراسی بورژوایی هر چقدر کمتر وظایف خود را انجام دهد ، به همان نسبت وظیفه ایجاد برابری سیاسی زنان با مردان بیشتر به عهده سوسیال دموکراسی می افتد . هر اندازه انطباق مبارزه سیاسی بر زندگی فرد عمیق تر باشد ، به همان نسبت لزوم تسریع زنان در مبارزه بیشتر احساس می شود . برای نخستین بار در تاریخ انسانی ، قوانین سوسیالیستی به میلیون ها زن مفهوم اصطلاحاتی چون حق طبقاتی ، دولت طبقاتی و حاکمیت طبقاتی ا آموختند . برای نخستین بار میلیون ها زن به قدرتی که در بدترین شکل در خانواده نفوذ کرده است آگاهی یافتند. قوانین ضد سوسیالیستی هرگز نمی توانستند آن را انجام دهند . بنابراین صادقانه از کاگزاران قوانین ضد سوسیالیستی سپاسگاریم
انتشار کتاب « زن و سوسیالیسم» آگوست بل اهمیت بسزایی دارد . اهمیت آن به دلیل نکات مثبت یا نقائص موجود در آن نیست ، بلکه به دلیل انتشار آن در این برهه زمانی است . این اثر یک رویداد فرهنگی بزرگ است . در این کتاب اولین بار روابط بین مسئله زن و تکامل تاریخی کاملا روشن بیان شده و مطرح می شود که زنان زمانی خواهند توانست آینده خود را بسازند که دوش به دوش مردان در مبارزات طبقاتی شرکت کنند . این ارزشی است که من به عنوان یک زن می توانم بر این اثر قائل شوم
هرگ نباید مسئله زن به تنهایی در جامعه مطرح می شود ، بلکه باید همراه با سوسیالیسم در جامعه ارائه گردد .خواسته های پیش پا افتاده دنیای زنان نباید در ردیف اول خواسته های ما قرار گیرد . اجرای اصلاحات مربو به حقوق زنان در نظان اجتماعی سرمایه داری حاقل خواسته ما خواهد بود .فقط جامعه سوسیالیستی توانای حل برخوردهائی خواهد بود که اکنون ریشه آنها را در فعالیت های اقتصادی و حرفه ای زنان می یابیم . وقتی خانواده به مثابه یک واح اقتصادی از بین رفت و به جای آن خانواده چون واح اخلاقی پدیدار شد ، زن خواهد توانست خود را به عنوان همراه و دوست ، دوش هبه دوش مر ، با حقوق قضایی ، حرفه و خواست هی برابر به حرکت آورد و وظایف همسری و مادری خود را به نیکی کامل انجام دهد
ما نمی توانیم از زنان بورژوا انتظار داشته باشیم که از ظرفیت طبقاتی ماهیت خویش عدول کنند . زنان کارگر نمی توانند در راه کسب حقوق مدنی خودشان بر پشتیبانی زنان ورژوا امید واهی ببندند . تضاد طبقاتی مانع پیوند زنان کارگر با جنبش بورژوائیزنان فمنیستی می شود. زنان کارگر باید کاملا آگاه باشند که کسب حقوق مدنی نمی تواند با معیار هائی چون مبارزه زنان علیه مردان و بدون در نظر گرفتن اختلافات فاحش طبقاتی انجام گیرد . بلکه فقط با مبارزه طبقاتی تمام استثمار شدگان بدون در نظر گرفتن اختلاف جنسیت و علیه تمام استثمار گران بدون در نظر گرفتن اختلافات جنسیتی انجام یابد
تاریخ گذشته و حال به درستی به ما می آموزد که مالکیت خصوصی آخرین و اساسی ترین عامل پیدایش برتری اجتماعی مرد نسبت به زن است . پیدائی و تثبیت مالکیت خصوصی سبب گردید که زن و کودک ، چون برگان ، در مالکیت مرد قرار گیرند . و با پدید آمدن جامعه طبقاتی ، تحقیر اجتماعی زن در خانواده و زندگی اجتماعی پدیدار شد.
مردم گرائی ، عامل رهائی زن ، نمی تواند با مبارزه مشترک تمامی طبقات در ایجاد اصلاحات نظام بورژوایی و در جهت خواسته های جنبش بورژوایی و با مبارزه علیه موقعیت اجتماعی برتر مردان تحقق عملی یابد . مبارزات اجتماعی و طبقاتی زنان همچون مبارزات کارگران باید در سطوح متفاوت بین المللی مورد توجه و اهمیت قرار گیرد.
1 comment:
کمپین برای آزادی بی قید و شرط احمد و سمیه و با خواست معرفی و مجازات عاملین قتل و شکنجه زندانیان سیاسی.
با امضای این نامه و حمایت از این کمپین خواهان آزادی بی قید و شرطزندانیان سیاسی و معرفی و مجازات مسئولین قتل و کشتار زندانیان سیاسی بشویم.
در صورت تمایل آدرس وبلاگ یا وب سایت خود را به ما بدهید تا در لیست حمایت کنندگان قرار گیرد.
http://free-ahmad-somaye.blogfa.com/
fre
Post a Comment